۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه



گزارشات مختصری از محافل بزرگداشت
رفقای به خون خفتۀ ما و در پیشاپیش آنها رفیق اکرم یاری

7 قوس روز جانباختن رفیق اکرم یاری به عنوان روز یادبود از تمامی جانباختگان جنبش انقلابی کشور بصورت همآهنگ و طی چهار محفل در نقاط مختلف کشور برگذار گردید .اینک، "کمیتۀ برگذاری 7 قوس" به عنوان کمیتۀ همآهنگ کنندۀ محافل یادبود، افتخار دارد که گزارشات مفصل محافل متذکره را تقدیم می نماید 
گـزارش اول:
روز جمعه، 8 قوس 1392، محفل یاد بود رفقای جانباختۀ جنبش دموکراتیک نوین افغانستان، با حضور تقریبا صد نفر در .... در حالی تدویر یافت که در و دیوار مـحـل برگـزاری محـفل با فوتوهای جانباختـگان و شـعارهای انقلابی مزین گردیده بود.
قبل از آغاز محفل، دو تصویر بزرگ رنگۀ به قاب گرفته شده با طول و عرض یک و نیم متر در یک متر از رفقای زنده یاد اکرم یاری و زنده یاد عبدالاله رستاخیز، به قسمت ورودی محل برگزاری محفل، توسط چهار تن از جوانان حمل گردید و سپس هنگام شروع محفل با ادب و احترام انتقال داده شد و پیش روی لوژ قرار گرفت.
در ابتدای محفل، دو کلیپ تیتراژ صوت و تصویر از رفقای جانباخته، توسط پروجکتور به نمایش گذاشته شد. در کلیپ اول، تصاویر رفقای جانباخته که در پیشاپیش آنها رفیق زنده یاد اکرم یاری  بود به نمایش در آمد و سپس لیست تقریباً 300 نفری جانباختگان جنبش چپ افغانستان، که شمع زندگی شان توسط کودتاچیان هفت ثوری به نام "مائوئیست" یا "شعله یی" خاموش گردیده بود، در معرض دید حاضرین در محفل قرار گرفت.
پس از ختم نمایش کلیپ های تصویری، انانسری برنامه توسط یک تن از زنان فعال منطقه به پیش رفت. انانسر پس از عرض ادب و خوش آمد گوئی به حاضرین در تالار، هدف برگذاری محفل را اعلام نموده و از حاضرین در تالار خواست تا به احترام خون رفقای به خاک افتادۀ شامل در لیست و سایر جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین کشور ایستاد شده و یک دقیقه سکوت اختیار کنند. حاضرین همه بپا خاستند و با ادای احترام به جانباختگان یک دقیقه سکوت کردند.
سپس سخنرانی ها در محفل شروع شد. مجموعا چهار نفر در محفل سخنرانی  کردند. متن این سخنرانی ها بعدا منتشر خواهد شد. در آخر برنامه، قطعنامۀ محفل به خوانش گرفته شد و متن آن در میان حاضرین در محفل توزیع گردید.
در پایان محفل اعلام گردید که بعد ازین همه ساله، محفل یادبود از جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین افغانستان، در روز هفتم قوس که روز جانباختن رفیق زنده یاد استاد اکرم یاری است، برگذار می  گردد.
محفل با پخش آهنگ انقلابی در ساعت 4 و نیم عصر به کار خود پایان داد.
گزارش دوم:
محفل یادبود رفقای جانباخته به تاریخ 8 قوس در ... برگذار گردید. در محفل ده ها تن از زنان و مردان مرتبط به جنبش انقلابی افغانستان شرکت کرده بودند.
ستیژ محفل و اطراف آن با تصاویر رفیق زنده یاد اکرم یاری و سایر رفقای جانباخته مزین شده بود.
در ابتدای محفل دو کلیپ تصویری توسط پروجکتور به نمایش گذاشته شد. یکی از کلیپ ها شامل لیست تقریباً سه صد نفری جانباختگان جنبش انقلابی کشور بود و کلیپ دیگر شامل تصاویر تعدادی از رفقای جانباخته.
سپس سه تن از رفقا سخنرانی کردند و دو شعر دکلمه شد. در ختم محفل قطعنامۀ " کمیتۀ برگذاری 7 قوس" قرائت گردید. برگذاری محفل مجموعاً دو و نیم ساعت را در بر گرفت.  
گزارش سوم:
محفل یادبود از جانباختگان جنبش به روز جمعه 8 قوس در ... برگذار گردید. در محفل ده ها تن از منسوبین جنبش شرکت کرده بودند. استیج محفل با تصاویر رفیق زنده یاد اکرم یاری و تصاویر تعداد دیگری از رفقای جانباخته تزئین گردیده بود.
محفل ساعت 10 صبح شروع شد و ساعت 12 ظهر به پایان رسید. در ابتدای محفل لیست و تصاویر جانباختگان توسط پروجکتور به نمایش گذاشته شد که تمامی حضار را شدیداً متاثر ساخت.
سپس گردانندۀ محفل از حاضرین خواست تا برای دو دقیقه به خاطر یادبود از جانباختگان سکوت اختیار نمایند. بعداً بیوگرافی رفیق زنده یاد اکرم یاری توسط یکی از رفقا قرائت گردید. دو نفر از رفقا سخنرانی های کوتاه نمودند. قطعنامۀ محفل توسط رفیق دیگری به خوانش گرفته شد.
با وجودی که محفل از نظر تعداد وسیع نبود، ولی تاثیر گزاری آن بالای جوانان حاضر در محفل خیلی مثبت بود.
رفیقی که برنامه را گردانندگی می کرد، در یک قسمت محفل وقتی از رفقای جانباخته یادآوری کرد چشمانش پر اشک شد و بی اراده به گریه افتاد. گریه رفیق همۀ رفقای حاضر در محفل را به گریه انداخت.
 گزارش چهارم:
محفل یادبود از جانباختگان جنبش انقلابی در سال های 57 و 58 و در پیشاپیش همه رفیق زنده یاد اکرم یاری در زادگاهش برگزار شد. در این محفل ده ها تن از منسوبین جنبش انقلابی کشور شرکت نموده بودند.
در این محفل یکی از رفقا به سخنرانی پرداخت. او در ابتدا روی این مسئله صحبت کرد که لیست جانباختگان سال های 57 و 58 که توسط عمال و مزدوران سوسیال امپریالیزم شوروی شهید شده بودند، چندی قبل توسط سفارت هالند در کابل منتشر شد. رژیم و اشغالگران از این قضیه بهره برداری سیاسی و ابزاری نمودند و اشک تمساح ریختند. آنها مذبوحانه تلاش نمودند تا با تقبیح رژیم خلق و پرچم و سوسیال امپریالیست های شوروی جنایت و تجاوزگری و برده گی و خیانت ملی شان را پنهان نمایند و از احساسات خانوادگی جانباختگان استفاده نموده و از آن در خدمت به مقاصد شوم شان کار بگیرند.
رفیق توضیح داد که چرا ما در این پروسه شرکت نکردیم، پروسه ای که بصورت دقیق و آگاهانه توسط امپریالیست های اشغالگر و مزدوران شان طراحی شده و مورد سوء استفاده قرار گرفت. رفیق توضیح داد که ما ضمن یاددهانی از جانباختگان بخصوص اولین خط گزار جنبش مائوئیستی کشور رفیق اکرم یاری، باید تحریفات شخصیتی رفقا را که توسط رژیم و منسوبین رژیم انجام یافته بود بصورت همه جانبه افشا نماییم و چهرۀ حقیقی جانباختگان عزیز مان را بصورت دقیق معرفی نماییم. در واقع به همین دلیل بود که برای برگذاری روز 7 قوس یعنی روز جانباختن رفیق زنـده یـاد اکـرم یـاری، به عـنوان روز یـادبـود از تمامی جـانـبـاخـتـگـان جنبش انقـلابـی کشـور، یک فراخوان عمومی داده شد تا رفقا در مناطق مختلف این روز را برگذار نمایند.
بعداً صحبت کوتاهی در مورد زندگی رفیق اکرم یاری به عمل آمده و روی نقش تاریخی این رفیق به عنوان خط گزار سازمان جوانان مترقی تاکید به عمل آمد. در آخر صحبت ها به پرسش های رفقا و مهمانان جواب گفته شد. در ختم محفل قطعنامه برگذاری 7 قوس خوانده شد.
محفل ساعت 2 بعد از ظهر پنجشنبه 7 قوس آغاز شد و ساعت چهارونیم عصر اختتام یافت.
"کمیتۀ برگذاری 7 قوس"


محفل شماره چهارم را با  word  دریافت نماید

مـحـفـل شـمـاره چـهـارم
متن سخنرانی ارائه شده در محفل
7 قوس
یادبود از جانباختگان سال 57-58 و در پیشاپیش همه زنده یاد اکرم یاری
با سلام و خوش آمدید خدمت همه دوستان!
 محفل امروزی ما تجلیل و یاددهانی از شهدای 57-58 و در پیشاپیش همه شهید زنده یاد اکرم یاری است. این محفل یادبود از طرف " کمیتۀ برگذاری 7 قوس" برگزار گردیده است. ضمن تجلیل از شهدای جان باخته و به خصوص زنده یاد یاری، فرصت را غنیمت شمرده، صحبت و گفتگویی در مورد شخصیت، آراء، اندیشه ها و کارکردهای اکرم یاری شهید به عمل می آوریم.
محفل امروزی ما شامل دو بخش است: در مرحله اول، به عنوان مقدمه در مورد چرایی و چگونگی 7 قوس صحبت می کنم؛ بعد روی زندگی زنده یاد اکرم یاری مکث می کنم و سپس روی اندیشه ها و نقش اکرم در جنبش چپ افغانستان مختصراً صحبت خواهم نمود. در مرحلۀ بعدی که مرحلۀ سوال و جواب است دوستان می توانند سوال های شان را مطرح کنند و جواب های شان را بگیرند.
طوریکه در جریان هستید در ماه سنبله امسال لیستی از شهدای افغانستان که توسط رژیم خلق و پرچم در سال 1357 و 1358 گشته شده بودند، توسط سفارت هلند در کابل نشر شد. به دنبال آن کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان و روزنامۀ هشت صبح به نشر آن اقدام نمودند. انتشار این لیست شوکۀ بزرگی در میان مردم افغانستان ایجاد کرد. به همین دلیل خیلی از فرصت طلبان از این فرصت پیش آمده استفاده نمودند و به پیشواز آن رفتند. رژیم برای شهدای 57 اشک ریخت و نهادهای به اصطلاح جامعۀ مدنی و رسانه ها همه و همه برای تقبیح جنایتکاران این جنایت با هم به رقابت پرداختند و موجی از فاتحه خوانی ها در سراسر کشور شروع شد.
بنا به اصطلاح معروف مرده را با لکد زدن کاریست آسان. این حرکت ها بسیار شبیه به لگد زدن به مرده بود. در طول دوازده سال گذشته که کشور تحت اشغال امپریالیست های امریکایی و متحدین شان قرار دارد، اینچنین  اعمالی به یک سنت تبدل شده است. هر زمان که افتضاحات رژیم اوج می گیرد، جنایت های گذشته در تاریخ افغانستان به خورد مردم داده می شود. هدف اصلی آنها از این یادآوری ها و تقبیح جنایت های گذشته، بدون اینکه جنایات جاری  مورد تقبیح و نکوهش قرار بگیرد، این است که جنایت های فعلی و در قدم اول حالت اشغال کشور مورد چشم پوشی قرار گیرد. جنایت هایی که توسط سوسیال امریالیست و رژیم مزدور خلق و پرچم و جنایت هایی که توسط مجاهدین در کابل انجام شدند، از جملۀ موارد بسیار مهم است. این بار هم قبل از انتخابات سال 1393 که بدون شک انتخابات پر دردسری برای اشغالگران و نوکران داخلی شان خواهد بود و در دستور کار قرار گرفتن پیمان امنیتی که در حقیقت سند بردگی مردمان کشور است، بازی دیگری از این نوع توسط اشغالگران و خاینین ملی دست نشاندۀ شان رویدست گرفته شده و به نمایش در آمد.
" کمیتۀ برگذاری 7 قوس" با درک این مسئله که این حرکت آنها خیمه شب بازی ای بیش نیست و هدف عمدۀ آن خاک اندازی به چشمان مردم ما است، در این پروسه شرکت نکردیم. برعلاوه، بخاطر اینکه رژیم دست نشانده و نهادهای مربوطه اش وقاحت را به جایی رساندند که خون شهدای جنبش چپ افغانستان را زیر پا کردند و به آن ها توهین روا داشتند، ما خود را ملزم دیدیم که 7 قوس را که روز شهادت زنده یاد اکرم یاری است به عنوان روز شهدای جنبش انقلابی افغانستان برگذار نماییم تا تحریفات هدفمندانه ای را که در حق شهدای جنبش ما روا داشته شده است افشا کنیم و چهرهای حقیقی آن ها را، آن طوریکه بودند و همانگونه در یادهای ما زنده اند، به مردم بنمایانیم.
حالا می خواهم روی زندگی شهید اکرم یاری مروری کوتاه به عمل آورم و بیشتر روی باورها و اعتقادات آن شهید  صحبت نمایم. به خاطری که یک تحریف از شخصیت اکرم صورت گرفته است و از آن گذشته اکثریت مردم و منجمله جوانان ما، که اکرم از میان آنها برخاسته است، در مورد باورهای وی بصورت دقیق اطلاع ندارند.
اکرم در سال 1320 در جاغوری متولد گردیده بود. دوران طفولیت خود و تعلیم ابتدایی خود را در جاغوری سپری می کند. بعد شاید خیلی از دوست ها خبر نباشند که برادر بزرگ اکرم، سرور یاری، بنا به تحریکات منسوبین دربار در امریکا کشته میشود و شاه برای دلجویی از رئیس عبدالله لقب "شاهزاده" برای اکرم می دهد و اکرم خورد سال را به قصر شاهی می برد. اکرم خورد سال برای مدت چهار سال در در بار زندگی می کند. وی در این مدت چهار سال به گفته خودش بیشتر به شکل گروگان و با احساس یک برده در دربار بسر می برد. طوریکه دوستان در جریان هستند در آن زمان رسم بود که دولت شاهی فرزندان فیودال ها و متنفذین مناطق را بیشتر به شکل گروگان در در بار زیر نظر می گرفت تا از شورش خانواده های آنان جلو گیری نماید. گرچه به ظاهر گفته می شد که ظاهر شاه برای
دلجویی رئیس عبدالله این کار را انجام داده است. بعد از مدت چهار سال اکرم از در بار بیرون میشود و بر خلاف تمام قوانین موجود حرکت می کند. دوران مکتب خود را در لیسۀ حبیبیه و دوران دانشگاه خود را در بخش فزیک فاکولتۀ ساینس دانشگاه کابل ادامه می دهد.
در سال 1344 که مصادف است با تاسیس جریان دموکراتیک نوین افغانستان، اکرم جوان یکی از موسسین اصلی  این جریان محسوب می شود. وی خط گذار اصلی این جریان و سازمان جوانان مترقی می باشد. بعدً بر می گردیم به اینکه نقش اصلی اکرم در جریان دموکراتیک نوین و سازمان جوانان مترقی چه بوده است؟
سازمان جوانان مترقی تا سال 1349 که اکرم هنوز مریض نیست به فعالیت ادامه می دهد و اکرم در رهبری این سازمان نقش خیلی فعال داشته است. وی شخص درجه اول و خط گذار اصلی این سازمان به حساب می آید. از سال 1349 به بعد به علت مریضی اکرم دست از فعالیت های سیاسی منظم سازمانی بر می دارد و وارد روستا یعنی جاغوری می شود.
اکرم از سال 1351 تا سال 1357 در جاغوری زندگی کرد. فعالیت هایی که وی در این دوران انجام داد بیشتر فعالیت های مردمی و توده یی بود. این فعالیت ها علیه بهرۀ مالکانه و تبعیض جنسی علیه بردگی زنان بود. اکرم به یک نوعی می خواست یک تشکلات مردمی و توده یی را در جاغوری ایجاد نماید.
بعد از کودتای هفت ثور، اکرم توسط رژیم دست گیر میشود ولی دوباره رها می گردد. ولی بعدا در ماه حوت 1357 وی مجدداً توسط رژیم خلق و پرچم دستگیر می شود و نظر به لیست منتشره در ماه قوس 1358 به شهادت می رسد.
بر می گردیم بر اینکه اکرم چه نقشی در جنبش روشفکری و به خصوص جنبش چپ افغانستان داشته است؟  نطفه های جنبش روشنفکری افغانستان و جنبش چپ افغانستان بر می گردد به اواخر دهۀ 20 شمسی که به نام جنبش مشروطه خواهی سوم یاد می شود و این جنبش به ابتکار زنده یاد عبدالرحمان محمودی، حزبی به نام حزب خلق تاسیس می نماید. در همان دوران حزبی به نام حزب وطن توسط میر غلام محمد غبار نیز تاسیس می گردد. در واقع این احزاب، احزاب مردمی بودند. در آن زمان در بطن همین احزاب بود که اندیشۀ چپ رشد می کند تا بالاخره این اندیشه در دوران دموکراسی کذایی ظاهر شاه در واقع به گل می نشیند و پایه می گیرد.

اکرم در دهۀ سی متعلم مکتب لیسه حبیبه است و به همکاری برادر بزرگش صادق یاری با آثار مارکسیستی آشنا میشود. در سال 1344 درست یک سال بعد از تاسیس حزب دموکرات خلق توسط افراد بد نامی مثل نور محمد تره کی، سازمان جوانان مترقی تشکیل می شود. اکرم این درایت فکری را از خود نشان می دهد که خط درست را ترسیم نماید. در سال 1344 ماه میزان سازمان جوانان مترقی توسط وی اساس گزاری می شود. اساس گذاران سازمان جوانان مترقی در سال 1344 هفت نفر بودند. در بین این بنیانگذاران سازمان، اکرم به عنوان خط گذار سازمان عرض اندام می کند.
حال اگر بخواهیم کمی به جزئیات برویم باید بدانیم که تفاوت اصلی شعله یی ها با خلقی ها در چه بود و اکرم چه نقشی در  این راستا داشت؟ این مسئله یک مقدار به مسئلۀ جهانی ربط می گیرد. در این دوران یعنی دهۀ 60 میلادی شگافی در بلوک انقلابی در جهان ایجاد می شود و خروشچف با کودتا شوروی را به یک کشور ضد انقلابی تبدیل می کند و در مقابل مائوتسه دون رهبر انقلاب چین با موضعگیری اصولی خویش علیه شوروی ضد انقلابی موضع می گیرد. با تاثیر پذیری از انقلاب چین و موج جدید موضع اصولی علیه شوروی ضد انقلابی، سازمان جوانان مترقی به رهبری اکرم یاری نیز علیه ضد انقلاب خروشچفی موضع می گیرد. در آن زمان هیچ کس دیگری در افغانستان به این صراحت به درک این قیضه نرسیده بود. بنابرین بزرگترین خدمتی که اکرم کرد این بود که توانست خط حقیقی انقلابی را ترسیم نماید و خط گذار اصلی انقلابی در مقابل ضد انقلاب باشد. خیلی از رهبران شعله یی در ابتدا تصور میکردند که فاسد بودن رهبران "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" نقص اصلی آنها است، اما اکرم با ترسیم نمودن خط درست ثابت ساخت که این ها اساساً از لحاظ خطی مشکل دارند.
من نمی خواهم در جزئیات مبارزات اکرم علیه خیلی از انحرافات دیگر مثل مبارزه علیه اپورتونیزم، مبارزه علیه سنتریزم، مبارزه علیه اکونومیزم و مبارزه علیه انحرافات دیگر مکث نمایم؛ زیرا بحث های طولانی از حوصلۀ محفل خارج است. امید وارم سلسلۀ بحث ها روی خدمات رفیق زنده یاد اکرم یاری ادامه یابد تا بتوانیم رفیق را به درستی معرفی نماییم.
قبل از اینکه دوستان سوالات شان را مطرح کنند، صحبت های به عمل آمده را جمعبندی می کنم.
هدف از برگزاری 7 قوس به عنوان روز جانباختگان جنبش انقلابی در حقیقت یاددهانی و یادبود از شهدا و در پیشاپیش همه اکرم یاری است، تا باشد که یاد و خاطره و آرمان و اهداف این عزیزان به خون خفته همیشه ماندگار بماند. 7 قوس را به این  دلیل روز جانباختگان جنبش انقلابی نامگذاری کردیم که در این روز به استناد همین لیستی که از طرف سفارت هالند در کابل نشر شده است، اکرم یاری به شهادت رسیده است. این مناسبت فرصتی شد برای صحبت و گفتگو روی نظرات، آراء و اعتقادات شهدای ما، تا باشد که ما این شهدا را آن طوریکه هستند بشناسیم. نه آن طوریکه توسط دشمنان ما عامدانه تبلیغ می شود.
بعد روی زندگی شخصی او صحبت شد و سپس روی نظرات و کارکردها و دست آوردهایش و اینکه اساسگزار یک سازمان انقلابی و یک جنبش ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی بود، جنبشی که به معنی واقعی کلمه فرا ملیتی بود. اما متاسفانه امروز حلقات و چهره های معلوم الحال بخاطر دادخواهی از این جانباختگان به درگاه امپریالیزم و ارتجاع استغاثه می برند و درین مسیر خاینانه عواطف خانوادگی بازماندگان آنها را مورد سوء استفاده قرار می دهند. این کار در حقیقت زیر پا کردن خون شهدا و پامال نمودن آرمان ها و اهداف ملی، مردمی و انقلابی این شهدا است.
برای اینکه صحبت یک نواخت و کسالت آور نشود، به سوال و جواب می پردازیم. تا جلسه از یک نواختی بیرون شود. حالا دوستان می توانند سوالهای شان را مطرح کنند.
-        سوال: برای اینکه بحث باز شود، سوالم را اینطور مطرح می نمایم: اکرم و رفقایش یک سازمان انقلابی را در کشور اساس گذاری کردند. اما زمانی که صحبت روی مکتب بزرگ جهانی یعنی مکتب انقلاب صورت می گیرد و در مقابل آن مکتب ضد انقلابی جهانی یعنی امپریالیزم مطرح می گردد، ممکن است بعضی از دوستان تفاوت جدی میان این دو را ندانند. لطفاً درینمورد کمی توضیحات ارائه کنید.
-        جواب: درست است. سوال استاد بیشتر متوجه این قضیه است که ما برای اینکه نقش اکرم را در جنبش چپ بیشتر بفهمیم. کمی توضیحات در مورد انقلاب و امپریالیزم لازم است.
در حقیقت امر نظام حاکم برجهان امروزی سرمایه داری است که امپریالیزم آخرین مرحلۀ آن است. این نظام استثمارگرانه و ستمگرانه است و در حالیکه به اقلیت کوچک چند فیصده خدمت می نماید، اکثریت بیشتر از نود فیصد را مورد استثمار و ستم قرار می دهد. انقلاب در حقیقت بدیل و الترناتیف امپریالیزم است که از طریق سرنگونی بنیادی و اساسی این نظام استثمار و ستم حاصل می گردد.
امپریالیزم یعنی استثمار و ستم، یعنی جنگ و کشتار، یعنی بربریت درجهان. تاریخ امپریالیزم از اواخر قرن 19 شروع می شود، سراسر قرن بیست را طی می کند و اینک در قرن بیست و یک همچنان ادامه دارد و تا حال بیشتر از 120 سال از عمر امپریالیزم می گذرد. هر دو جنگ جهانی اول و دوم محصول نظام امپریالیزم است. مضاعف شدن فقر و فلاکت و بدبختی و صدها مصایب دیگر مردمان جهان همه محصول نظام حاکم امپریالیستی بر جهان است. دو قطبی شدن کشورهای جهان به نحوی که در یک طرف اکثریت عظیمی از کشورهای فقیر و تحت سلطه و عقب نگهداشته شدۀ آسیایی، افریقایی و امریکای لاتین و در طرف دیگر اقلیت کوچکی از کشورهای بزرگ صنعتی و امپریالیستی ( که توان هر گونه ظلم و احجافات بر کشورهای فقیر و تحت سلطه  را دارند) قرار دارند نیز محصول نظام امپریالیزم است.
لیبرالیزم همان فلسفۀ سیاسی امپریالیزم است که آزاد منشی فردی یا اندیویدوالیزم، مهمترین مبنایش را تشکیل می دهد. لیبرالیسم یعنی آزادی فردی تا هر حد ممکن. بر مبنای این آزادی است که یک جمع از انسانها می تواند به واسطۀ امکانات و توانمندی هایی که در اختیار دارند، می توانند زندگی مردم را تحت نظارت و کنترول خود درآورند.
مکتب انقلاب مکتب فرد گرایی نه بلکه مکتب اجتماع گرایی یا مکتب اصالت جمع است. در این نظام هر کس به قدر توان و استعدادش مکلفیت دارد و هرکس به اندازۀ کارش از نعمات مادی برخوردار می گردد. فلسفۀ سیاسی انقلابی یک فلسفۀ جمعی است که طبق آن فرد در خدمت جمع قرار دارد و جمع نیز شرایط مناسب زیست و رشد مادی و معنوی فرد را تامین می نماید. در این سیستم اجتماعی افراد و اشخاص قادر نیستند که زندگی سایر مردم را تحت کنترول خودش در آورند. نمونه هایی از این نظام اجتماع گرایی را ما در شوروی سابق از سال 19117 تا سال 1353 و همچنان در چین زمان مائو مشاهده کرده ایم. در این مورد پیشتر نمی رویم و فقط روی یک موضوع اشاره می کنیم: فمینیست اجتماع گرای معروف فرانسوی "کلودی" در تحقیقی که در مورد وضعیت زنان در چین انجام داده بود به  این نتیحه رسیده بود که دموکراسی ای را که نظام انقلابی در چین در مدت 25 سال برای زنان به ارمغان آورد، نظام سرمایه داری در مدت بیشتر از دوصد سال عمرش به زنان نداده است.
به این ترتیب اگر به جنبۀ دیگر سوال توجه کنیم باید بگوییم که اکرم بنیانگذار و اشاعه کنندۀ تیوری و مکتب انقلابی در افغانستان است. او سازمان انقلابی را با جمعی از رفقایش اساسگذاری کرد. این سازمان تا زمان مریضی اکرم با وجود کمبوداتش به صورت کل به راه درست و اصولی به پیش می رفت، اما بعد از مریضی او می بینیم که انواع انحرافات بر سازمان مسلط می شود و سازمان و جنبش را به طرف فروپاشی می برد، سازمان و جنبشی که صدها هزار نفر را به جنب و جوش و حرکت مبارزاتی واداشته است. این سازمان و جنبش دموکراتیک نوین تحت رهبری اش به معنی دقیق کلمه فرا ملیتی است. در جنبش از ملیت های مختلف از جمله پشتون ها، هزاره ها، تاجیک ها و ازبیک ها و باقی ملیت ها و اقوام افغانستان حضور دارند، در حالیکه سایر حرکت های سیاسی، غیر از جریان دموکرایتک نوین، بیشتر تک ملیتی و تک قومی است. تظاهراتی که جریان شعله جاوید در اول می سال 48 راه اندازی کرد برزگترین تظاهرات تاریخ افغانستان بود که در آن بیشتر از 150000هزار نفر از اقشار و طبقات و ملیت های مختلف کشور در آن شرکت کرده بودند.
-       سوال: عامل اصلی فروپاشی سازمان جوانان مترقی را شما فقط ناشی از مریضی رفیق اکرم یاری میدانید یا عوامل دیگر نیز دخیل بود؟ مانند انشعاب داکتر فیض و غیره.
-        جواب: مریضی رفیق اکرم یکی از عوامل فروپاشی سازمان بود نه یگانه عامل. اما مریضی رفیق اکرم مهمترین عامل بود، زیرا سازمان خط گزار اصلی خودش را از دست داد. عوامل دیگری که زمینۀ فروپاشی سازمان را مساعد ساخت عبارت اند از نوپایی سازمان و انواع انحرافات گوناگون که در سازمان و جریان موجود بود و توانست بعد از مریضی رفیق اکرم زمینه و میدان بیابد. از جملۀ گرایشات انحرافی می توان از پاسیفیزم یادآوری کرد که اکرم و رفقای نزدیک با او را متهم به چپ روی و زیادی روی می کردند؛ همچنان سنتریزم که ضرورت موضعگیری صریح علیه رویزیونیست های شوروی و وابستگان افغانستانی شان را بطور عمیق نمی دانست؛ همچنان اکونومیزم که بعدها به رویزیونیزم سازمان رهایی ارتقا یافت. در سطح جریان می توان از آوانتوریزم نام برد. این ها همه و همه از جملۀ عوامل فروپاشی سازمان بودند.
-        سوال: چرا با وجود داشتن چنین شخصت ها و سازمان های مبازر و انقلابی هنوز ما در دام اسارت و بند کشورهای امپریالیستی و ارتجاع بومی هستیم؟ مشکل در کجاست؟ آیا خط فکری ای که اکرم و رفقایش ترسیم نمودند درست نبوده است، یا اینکه ما درست درکش نکرده ایم؟
-        جواب: برای جواب دادن به این سوال شما باید یک بار به یک بیانیۀ انقلابی (بیانیۀ جنبش انقلابی جوانان افغانستان) مراجعه کنیم. در این بیانیه یک جمعبندی و تحلیل از گذشتۀ تاریخی افغاستان صورت گرفته است. این تحلیل تاریخی دقیقاً به این سوال جواب گفته است که چرا با وجود این همه خون فشانی ها و مبارزات بی امان مردمان ما علیه اشغالگران انگلیسی و "شوروی" که برای کسب استقلال و آزادی مملکت صورت گرفت، به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی واقعی نرسیده ایم. جوابی را که این بیانیه ارائه می نماید دقیقاً این است که ما در افغانستان از داشتن نیروی پیشاهنگ نیرومند و قوی که مبازرات مردم را تا آخر تا مرحله پیروزی نهایی رهبری نمایند محروم هستیم. سازمان جوانان مترقی دقیقاً تلاش نمود که همین نقش تاریخی خود را در ارتباط به ملت و مردمش انجام دهد که متاسفانه به این هدف اش نرسید و قبل از پیروزی انحرافات بر او چیره گشت و به فروپاشی رفت. جنبش انقلابی کشور در زمان حاکمیت اشغالگرانه و پوشالی سوسیال امپریالیست ها و مزدوران شان بیش از 18000 نفر قربانی داد، اما به پیروزی نهایی که همان رهایی از اسارت امپریالیزم و ارتجاع بود نرسید. عوامل تاریخی این ضعف و کمبود را که سازمان جوانان مترقی نتوانست نقش پیشاهنگش را در کشور بازی کند، باید در شرایط همان زمان کشور و تاریخ افغانستان و اوضاع جهان جستجو کرد.  افغانستان در آن زمان یک کشور فوق العاده عقب مانده و سازمان جوانان مترقی یک سازمان نوپای بود. به همین دلیل صدمات و ضرباتی که از طرف ارتجاع بر پیکر سازمان و جریان دموکراتیک نوین وارد گردید همه و همه باعث گردید که سازمان جوانان مترقی از آن نقش تاریخی اش باز ماند و نتواند به آن دست یابد. امروز هم باید دقیقاً توجه داشت که نجات و رهایی واقعی کشور فقط و فقط زمانی ممکن و میسر است که فرزندان انقلابی این مرزو بوم همه دست به دست هم داده و متحدانه برای تقویت و گسترش نیروی انقلابی پیشآهنگ بپردازند. انتظار دیگری غیر از نیروی لایزال مردم و فرزندان انقلابی صدیق این مرزو بوم فقط می تواند یک انتظار پوچ و موهوم باشد. یعنی ما باید رفاه، اسایش و آزادی و رهایی مردمان ما را با تکیه بر نیروی مردمان کشور جستجو نماییم نه با تکیه بر قدرت های امپریالیستی و ارتجاعی خارجی.
-        سوال: آیا بعد از مریضی اکرم رفقایش زیاد قوی نبودند که بتوانند راهش را ادامه دهند یا کدام دلیل دیگر داشت که سازمان به طرف پراگندگی رفت و از هم پاشید؟
-        جواب: قبلاً عرض کردم که نقش مهم و تاریخی اکرم یاری دقیقاً در این بود که درک کرد اختلاف میان چین و شوروی صرف دعوا و جنجال میان دو دولت و دو کشور نیست، بلکه مبارزه میان خط مشی درست و نادرست است. متوجه هستید! اکرم قبل از همه و عمیق تر از همه به این درک و باور رسید. منتها رفقای نزدیکش و از جمله برادرش صادق به این درک درست و صفای ایدیولوژیک نرسید. یک از عوامل اصلی شکست و فروپاشی سازمان جوانان مترقی دقیقاً در این بود که سازمان خط گزار اصلی خود را از دست داد. انحرافاتی که بعدها بر سازمان مسلط شد سازمان را به طرف فروپاشی برد.
-        سوال: در زمان اکرم شهید و سازمان جوانان مترقی، سازمان در رابطه با مسئلۀ زنان فعالیت و تشکیلات داشت یا خیر؟
-        جواب: یکی از انتقاداتی که بر سازمان جوانان مترقی می شود همین است که در مورد زنان آن گونه که باید توجه می نمود، توجه نکرد. به همین دلیل سازمان جوانان مترقی و جنبش دموکراتیک نوین بخش مستقل زنانه ندارد و درینمورد تشکیلات سازی نکرده است، در حالیکه مرتدین پرچمی دست به تشکیل "سازمان دموکراتیک زنان افغانستان" زد و این بخش کار خود را گسترش داد.  اما در میان شعله یی ها سازمان زنانه اصلاً به وجود نیامد. البته بعد ها توسط یکی از سازمان هایی که از میان سازمان جوانان مترقی و جریان دموکراتیک نوین بیرون آمده بود، تا حدی دربن زمینه کار شد. مینا کشور کمال یکی از کادرهای رهبری آن سازمان بود و توانست "جمعیت انقلابی زنان افغانستان" را تشکیل و رهبری نماید. طبعاً کار این جمعیت تحت تاثیر عمیق و اساسی خط انحرافی آن سازمان بوده و هست و نمی توانست و نمی تواند طور دیگری باشد. در سال های اخیر "دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" نیز فعالیت های معینی دارد که با وجود محدودیت در کارها و فعالیت هایش درست و اصولی حرکت می نماید. در هر حال روشن است که مشی سازمان جوانان مترقی و جریان دموکراتیک نوین در رابطه به مسئلۀ زنان دارای یک نقص جدی بود.
-        سوال: شما گفتید که اکرم تنها کسی بود که قبل از همه و عمیق تر از همه اندیشه های انقلابی را فهمیده و درک کرده بود؟
-        جواب: ببینید! بحث روی مفکوره های یک فرد نیست. بلکه روی خط مشی سیاسی یک تشکیلات است. در یک تشکیلات سیاسی، ولو اینکه در مورد خطوط کلی ایدیولوژیک و سیاسی وحدت وجود داشته باشد، در مورد مسایل خاص می تواند نظرات، آراء و افکار متفاوت و مخالف با هم وجود داشته باشد. اکرم در سه گنگره حضور دارد. در گنگره اول خیلی از نظراتش را توانست به کرسی بنشاند، منجمله در مورد موضعگیری مخالف علیه "شوروی" وقت. اما نتوانست رسمیت موضعگیری علیه "شوروی" را در سازمان تثبیت نماید. هادی محمودی که از جملۀ رهبران سازمان و مسن ترین آنها بود، نظرات سنتریستی داشت و موفق شد که رسمیت موضعگیری علیه "شوروی" را به تعویق بیندازد. سنتریزم به معنی عدم موضعگیری صریع و قاطع میان دو نظر مخالف و متضاد است. هادی محمودی لزوم مبازرۀ قاطع و جدی علیه ارتداد "شوروی" و مزدوان داخلی شان را درک نمی کرد و نسبت به آنها تا حدودی مماشات داشت. اما اکرم در گنگرۀ دوم توانست رسمیت موضعگیری علیه "شوروی" را در سازمان قطعیت و رسمیت ببخشد.
-        سوال: در دهۀ دموکراسی کذایی ظاهر خانی سازمان جوانان مترقی و حزب دموکراتیک خلق تشکیل گردید و سابقاً حزب خلق محمودی و حزب وطن غبار شکل گرفته بود. کوتاه توضیح بدهید که چه تفاوت میان این ها وجود داشت؟ دیگر اینکه فعالیت های قبلی میر محمد غبار و عبدالرحمان محمودی چه نقشی را در تشکیل سازمان جوانان مترقی بازی نمود؟
-        جواب: حزب وطن غبار و حزب خلق محمودی در اواخر دهۀ بیست خورشیدی تشکیل شدند و حزب دموکراتیک خلق و سازمان جوانان مترقی تقریباً در اواسط دهه چهل خورشیدی. درینجا یک تفاوت زمانی بیشتر از پانزده سال وجود دارد.
تفاوت زیادی میان سازمان جوانان مترقی و حزب دموکراتیک خلق وجود دارد. سازمان جوانان مترقی را نمی شود با حزب دموکراتیک خلق مقایسه کرد. این سوال قبلاً تا حدودی جواب داده شد. در مورد جزء دوم سوال شما که فعالیت های مبارزاتی قبلی غبار و محمودی چه نقشی در تشکیل سازمان جوانان مترقی داشته است، باید بگویم که هادی محمودی، خواهر زادۀ عبدالرحمن محمودی و عظیم محمودی و رحیم محمودی برادران عبدالرحمن محمودی از جملۀ رهبران جریان شعلۀ جاوید بودند. محفل محمودی ها بدون شک تربیه و اموزش عبدالرحمن محمودی را دیده بود. به عبارت دیگر نقش کارهای گذشتۀ عبدالرحمن محمودی از طریق محفل محمودی ها در تشکیل سازمان جوانان مسلم و روشن است.
فراموش نکیند، زمانی که ما از سازمان جوانان مترقی صحبت می کنیم صحبت روی یک تشکیلات انقلابی در کشور است. اکرم و باقی رفقایش به این درک رسیده بودند که "شوروی ها" دیگر به انقلاب پشت کرده اند و نوکرهای داخلی شان هم در یک خط انحرافی قرار دارند. اما حزب خلق محمودی یک حزب مشروطه خواه و دموکرات بود و گرایشات چپی محمودی و رفقای معدود نزدیکش در برنامۀ حزب انعکاس نیافته بود.
-        سوال: از اکرم شهید اثار مکتوب هم به جا مانده است یا نه؟
-        از اکرم سه نوشته بسیار کوتا به جا مانده است. یک مقاله کوتاه به نام "غرض" که بیشتر یک نوشته فلسفی و اجتماعی و اخلاقی و روان شناسانه است، نوشتۀ دیگری به نام " انقلاب و مسئلۀ ملی" و یک نوشتۀ کوتاه که بیشتر به شکل یادداشت های پراگنده است، از او به جا مانده است. این نوشته ها را اکرم بیشتر در دورانی که در جاغوری زندگی می کرد نوشته بود.
اما جریدۀ شعلۀ جاوید که بیانگر نظرات جریان دموکراتیک نوین بود و در سال 47 توانست تا شمارۀ 11 منتشر گردد و پس از آن توسط دولت ارتجاعی از نشر باز داشته شد، نوشته ها و تحلیل های اقتصادی و سیاسی اکرم را در خود جای داده است. اما به دلیل شرایط استبدادی آن زمان و ملاحظاتی که سازمان جوانان مترقی داشت،  نوشته های اکرم به امضای سایر اعضای سازمان به نشر می رسید. برای مشخص کردن نوشته های اکرم در 11 شمارۀ شعلۀ جاوید به مشکل می شود قضاوت کرد. گفته می شود که تحلیل های اقتصادی – سیاسی جریدۀ شعله جاوید تماماً توسط اکرم نوشته شده است.
-        سوال: فعالیت های عملی سازمان جوانان مترقی چه بود؟
-        از آن جاییکه سازمان جوانان مترقی یک سازمان شهری بود و اکثر اعضا و هوادارانش در شهر زندگی می کردند، تقریباً کلیه فعالیت های عملی اش هم در شهر کابل و بقیه شهرهای افغانستان متمرکز بود. اما زمانیکه اکرم خود را به جاغوری انتقال داد و در روستا ماندگار شد به این باور رسیده بود که نیروی مولد اصلی افغانستان و زحمکشان کشور اکثرا در دهات زندگی می کنند، پس باید دهات مرکز فعالیت های عملی ما باشد نه شهرها. اکرم به درک این مسئلۀ مهم رسیده بود و محدودیت های یک جنبش شهری را در نوشته اش ( انقلاب و مسئلۀ ملی) نشان داد.
محدودیت شهر نشینی یکی از محدودیت های مهمی بود که سازمان جوانان مترقی از آن رنج می برد. در کشور نیمه فیودالی – نیمه مستعمره یا مستعمره – نیمه فیودالی ای مثل افغانستان، یک سازمان شهری ولو هر قدر هم گسترده و نیرومند باشد فوق العاد آسیب پذیر است. تاریخ سازمان جوانان مترقی و جنبش دموکراتیک نوین درستی این مسئله را به اثبات رسانده است.
سازمان جوانان مترقی کارهای مطبوعاتی داشت، حلقات آموزشی داشت و مبارزه علیه دولت ارتجاعی را بصورت تظاهرات و اعتراضات توده یی پیش می برد. خلاصه در شهرها هر قدر کارها و فعالیت های مبارزاتی که امکانش وجود داشت، توسط سازمان جوانان مترقی پیش برده می شد. البته سازمان در دهات هم حلقات و افرادی داشت، منتها توجه بیشترش به شهرها معطوف بود.
-        سوال: آیا اکرم به پارلمان و مبارزه پارلمانی معتقد بود؟
-        جواب: شما به سوال مهمی اشاره کردید. اکرم و سازمان جوانان مترقی در این زمینه هم نقش خوبی را بازی کردند: مبارزه علیه پارلمان و پارلمانتریزم. سازمان جوانان مترقی در ده چهل برخلاف خیلی از احزاب به ظاهر چپ که علاقمندی به پارلمان نشینی و مبارزه پارلمانی داشتند نه تنها هیچ علاقمندی به پارلمان نشینی از خودشان نشان نداد بلکه علیه آن به جدیت مبارز کرد. این در حالی بود که خلقی ها و پرچمی ها در پارلمان نماینده داشتند. به نظر سازمان جوانان مترقی، پارلمان و مبارزۀ پارلمانی در کشورهای صنعتی که تا حدودی از دموکراسی بورژوایی برخورداراند می تواند تا حدی مورد استفاده قرار گیرد. اما در کشورهای استبدادی مثل افغانستان کارکردی نمی تواند داشته باشد  و  خیمه شب بازی ای بیش نیست.
 مسئله دیگر دست رد زدن بر هرگونه حمایت و پشتیبانی امپریالیستی و استعماری است. سازمان جوانان مترقی هرگز چشم داشت و انتظار از کشورهای امپریالیستی نداشت و نمی توانست داشته باشد. کاری که پرستو یاری به نمایندگی از وابستگان خانوادگی زنده یاد اکرم کرد و خونخواهی اکرم را از دربار امپریالیزم و ارتجاع طلبید، به یقین چیزی نیست جز زیر پا گذاشتن خون یاری و سایر شهدا و تحقیر آنها.
حاضرین سوال دیگری مطرح نکردند.
-        امیدوارم صحبت ها برای بعضی از دوستان خسته کن تمام نشده باشد. غرض این بود که امروز علاوه از یاد بود شهدا، گفتگو و گفتمانی باز نماییم که در آینده ادامه پیدا کند و به سوالات دوستان جواب داده شود. در جامعۀ ما انجماد فکری  و خشک اندیشی بیداد می کنند و این یکی از عوامل عقب ماندگی این جامعه است. آرزوی ما از جوانان به خصوص جوانان حاضر در این محفل این است که باز اندیشی را بیاموزند. مسایل ملی، سکولاریزم و انقلاب موضوعاتی مهمی است که باید به آنها اندیشده شود. متاسقانه برای ما هنوز همۀ اینها تابو است. به همین دلیل بود که ما دوستان را به صورت مشخص و محدود دعوت کردیم، در حالیکه دوستان زیادی می توانستند در محفل امروزی ما شرکت کنند. روی موضوعاتی که امروز صحبت شد دوستان فکر کنند. در آینده ها هم اگر برای دوستان سوالاتی پیدا می شود، می توانند مطرح کنند و جواب بگیرند. یادتان باشد که ما در چه جامعه ای زندگی می کنیم. اما نباید فقط جامعه و مردم را مقصر دانست و خود را بری از مسئولیت دانست. امروز متاسفانه هستند کسانی که بیشترین تقصیر را بر گردن جامعه می اندازند و خوب بلد اند که جامعه را چوب بزنند. نه! برای اینکه بتوانیم در جامعۀ راکد و یخ زده که روحیۀ انقیاد طلبی و تسلیم طلبی فوق العاده در آن زیاد است، بر این معضل فایق بیاییم و بتوانیم روحیه و غرور ملی را در کشور خود بپرورانیم، باید جرئتمندانه آموزش های انقلابی را فراگیریم و با انقلابی و علمی اندیشیدن و علمی و انقلابی عمل کردن علیه ارتجاع و خشک اندیشی مبارزه نماییم.

تشکر از همه شما.          ختم محفل 

محفل شماره سوم را با 
 word دریافت نماید

مــحــفــل شــمــاره دوم
محفل با نمایش لیست و تصاویر تعدادی از جانباختگان آغاز گردید. سپس گردانندۀ محفل به سخنرانی افتتاحیه پرداخت و بعد از آن یکایک سخنرانان را به حاضرین در محفل معرفی کرد. در جریان محفل اشعاری توسط گرداننده محفل و یکی از شرکت کنندگان در محفل دکلمه شد.
********************

سخنرانی افتتاحیه توسط گردانندۀ محفل
دوستان ارجمند وگرامی سلام!
قبل ازهمه به یاد جانباختگان عزیز و در پیشاپیش شان زنده یاد استاداکرم  یاری، همۀ ما به پا می خیزیم و یک دقیقه سکوت می نمائیم.
یک دقیقه سکوت .....
با اظهار تشکر و سپاس، تشریف آوری شما را در محفل یادبود جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین افغانستان خیرمقدم می گوئیم.
ما این روز را به خاطر یادبود از جانباختگان راه آزادی واستقلال کشور و در پیشاپیش آنها زنده یاد استاد اکر م یاری برگزار نموده ایم.
ما با صراحت اعلام میداریم که تجلیل از جانباختگان راه آزادی کشور از طرف قصر ریاست جمهوری رژیم دست نشانده، کمیسون حقوق بشر ساخته شده توسط اشغالگران امپریالیست و افراد و گروهک های خاین میهن فروش، عناصر تسلیم شده و تسلیم طلب سابقا چپ به منظور به بازی گرفتن احساسات و عواطف شخصی و خانوادگی بازمانددگان جانباختگان جنبش چپ افغانستان بوده و می باشد. در حقیقت امر آنها خواستند تا دست در دست هم داده و این حرکت را به نفع اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی سمت و سو دهند و توانستند این کار را اجام دهند. این حرکت بزرگترین جفای تاریخی در حق جانباختگان گرامی ما می باشد.
ما به صراحت اعلام می داریم که چنین سمت و سو دادن ها زیر هر نامی که باشد خلاف موازین انقلابی و خلاف روحیه انقلابی آن جانباختگان بوده و یک حرکت تسلیم طلبانه در قبال امپریالیست های اشغالگر و رژیم پوشالی بوده و هست.
ما یاد جانباختگان عزیز مان را گرامی میداریم و هرگز فراموش نمی کنیم که آنها بخاطر تحقق دموکراسی نوین و مشخصاً بخاطر مبارزه و مقاومت علیه مزدوران سوسیال امپریالیزم و اشغالگران سوسیال امپریالیست جان های خود را فدا ساختند.
ما به صراحت اعلام میداریم که میراث دار خون جانباختگان و در پیشاپیش آنها استاداکرم یاری می باشیم، زیرا ادامه دهندۀ راه شان ماهستیم، نه تسلیم شده ها و تسلیم طلبان سابقا چپ که تا دیروز سایۀ استاد اکرم یاری را به سنگ می زدند.
ما به صراحت اعلام می داریم که استغاثۀ خونبهای جانباختگان از اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده، عزت و حیثیت تاریخی خونبهای سنگین آنها را مورد تحقیر و توهین قرار می دهد. ما کسانی را که این خونبها را مورد تحقیر و توهین قرار میدهند بعنوان خاین ملی شناخته و چهرۀ خائنانۀ شان را افشا می کنیم.
ما امروز گردهم جمع شده ایم تا برای حفظ پاکیزگی تاریخی و پاکی و صفای گذشته، کنونی و آینده جنبش انقلابی کشور و جریان دموکراتیک نوین و جانباختگان آن ازآلوده سازی های اشغالگران امپریالیست، رژیم دست نشانده و نیروهای تسلیم شده و تسلیم طلب سابقاً چپ به صورت یک پارچه و همآهنگ کاروپیکار نمائیم و رسالت و مسئولیت تاریخی خویش را ادا سازیم.
محفل امروزی ما شامل سخنرانی ها، دکلمه ها و نمایش تعدادی از عکس های جانباختگان و لیست نام های شان می باشد. امیدواریم که تا آخر محفل ما را همراهی نمائید.
بهر یاران است یاری، یاد تو حرف مدام        ای رفـیـق راه آزادی خـلـق نـیـک نـام
بـر تو ای بنیانگـذار شـعــلۀ جـاویـد بـاد         از همه همسنگرانت صد درود و صد سلام
تو بـه کـشـور مـشـعـل آزادگی افروختی         سـوختی گـرچه خود ای رزمندۀ عالی مقام
پـیـروانـت بــیــرق رزم تـرا افــراشـتـه         از پـی احـیـای خـطـت مـی کـننـد جهد مدام
غیر محو ظلم و استبداد و بیداد از جهان
غـیـرآزادی انسان نـیـسـت حافظ  را مرام
*************************

د مـلـگـری جـاویـد د ویـنـا مـتـن
  
ډیر دی حلال کړل ګوره زه حلالیدلی نشم
سـتا د پښو لاندی ځپلی ژوند کـولی نشم

درنو قدرمنو ښاغلو او اغلو د نوی دموکراټیک خوزښت د ځان ښیندونکی د لمانځنی غونډی  ته ښه راغلاست!
عزتمنو!
په دی وروستیو کی د هالنډ د پولیسو له خواه یو لیست تهیه او وروسته د هالند د سفارت له لاری د بشر د حقوقو کمیسیون او (۸ صبح) ورځ پاڼی له خواه چی تر ډیره بریده د نوموړی کمیسیون له خواه تمویلیږی یو ۴۵۰۰ کسیزه لیست خپور شو چی په دغه لیست کی د هغو وګړو نومونه دی چی په ۱۳۵۷او ۱۳۵۸کلونو تر مینځ د کودتایی نظام له خواه وژل شوی دی؛ چی یوازی ۳۰۰ کسان یی د نوی دموکراټیک خوزښت غړی وه.
د نوموړی نوملړ د خپراوی څخه وروسته لاس پوڅی رژیم او په ځانګری بڼه د دریم شاه شجاع مطبوعاتی دفتر دا پیښه یوه ستره غمیزه و بلله او د تمساح اوښکی یی پری تویی کړی. ځینی پخوانی جهادی ډلو ټپلو د فاتحی مراسم پر ځای کړل. د (جمعیت اصلاح) په نامه یوه مذهبی ډلګی چی په حقیقت کی د امریکا استخباراتی کړی ده او د طالبانو پر وړاندی زهرجن تبلیغات کویُ او د کرزی لاس پوڅی رژیم ته دینی مشروعیت ورکوی او همدا رنګه د محافظه کارانه سلفی نظریاتو په خپراوی مذهبی شخړو او ناندریو ته لمن وهی، یوه غایبانه جنازه ادا کړه. د نوموړی بنسټ مشر ملا عبدالسلام عابد په هغه غونډه کی وویل: « که تاسی دغه لعینان (د خلق ګوند غړی) و وژنی الله ج به تاسی ته ستر اجر درکړی.» خو نوموړی ملا و نه ویل چی هغه امریکایی او د لاس پوڅی رژیم پوځیان چی هره ورځ د افغانستان د بیګناه پرګنی په بی رحمانه توګه وژنی  که  تاسی له خوا و وژل شی نو د شرعیت په رڼا کی به ستاسی اجر څه وی.
همدا ډول د اسلامی اخوت شورا مشر مولوی حسام ګډونوالو ته و ویل: چی کرزی ډیر بی خاصیته انسان دی ځکه هغه د خلق ګوند غړی چی حسام یی کمونیستان بولی چی په حقیقت کی هغوی بربڼد رویژیونیستان وه ولی محاکمه نه کړل. خو زما پوښتنه له ښاغلی حسام څخه دا ده چی د اسلامی دولت مشر صبغت الله مجددی د افغانستان د خلکو قاتلان (د خلق مزدور ګوند غړی)  او ستا د خپل ګوند، اوهمدا رنګه( اسلامی جمعیت) مشر ربانی روسانو ته د افغان پرګنو وینی او د جګړی خساره وبخښله، هغه وخت تا ولی دا غږ راپورته نکړ او اوس هم چی د امریکا تر یرغل لاندی ژوند کوی او د کرزی فاسد او ګوډاګی شورا کی دنده لری او د امریکا له دالرو څخه خوند اخلی، ولی جهاد نه کوی، او ولی فقط د روسانو د ګوډاګیانو د محاکمی غوښتونکی ئی نه دی امریکائی یرغلګرو. آیا امریکائی یرغلګرو اوس افغانی پرګنی په وینوکی نه لمبوی؟
همدا رنګه د بشر د حقوقو کمیسیون او راجستر شوی د همبستګی ګوند او ځینی تسلیم شوی ډلګی  د دارالامان قصر تر شا د قربانیانو د وارثانو په را بللو سره د نوموړو قربانیانو په یاد یی ډیوی بلی کړی او د یرغلګرو هیوادونو په خاصه توګه امریکا او د کرزی مزدور رژیم څخه ئی د نوموړی جنایت د عاملینو د محاکمی غوښتنه وکړه .
لکه څنګه چی د لیست په سر کی لیدل کیږی د قوس په اومه د نوی دموکراټیک خوزښت بنسټ ایښودونکی استاد محمد اکرم یاری هم قربانی شوی دی. نو د افغانستان انقلابی غورځنګ، دا د استاد او د هغه د ملګرو اصلی وارثان، له خوا پس له دی څخه به هر کال دغه ورځ په شانداره توګه لمانځل کیګی.
زمونږ اصلی موخه دا ده چی باید د استاد ارمانونه او لاره چی د اجتماعی عدالت تامین او د بزګرانو او کارګرانو د لاسونو څخه د غلامی زنځیرونو لری کول دی په حقیقت بدل کړو.
زمونږ په نظر د لاس پوڅی رژیم څخه د استاد د قاتلانو محاکمه غوښتل د استاد د ارمانونو سره جفا او د هغه د ځان ښیندنی سپکاوی دی. ځکه چی استاد په خپل ټول ژوند کی د هر یرغلګر پر وړاندی یو واضح انقلابی دریځ درلوده.
په اوسنی شرایطو کی ځینی تسلیم شوی څیری لکه سپنتا، سیما سمر، نجفی،... او... ځانونه د استاد د لاری پیروان بولی، حال دا چی نوموړی کرغیړنی څیری د استاد د لاری او ارمانونو سره جفا کړی دیږ سپنتا څنګه ځان د استاد د لاری لاروی ګڼلی شی چی د کرزی په لاس پوڅی رژیم کی وزیر پاتی شوی او همدا اوس پر امریکائی یرغلګرو د افغانستان د خرڅلاو په سند بوخت دی.
کله چی ښاغلی وحید مژده دا سند د غلامی سند بولی، نو سپنتا په ډیره بی شرمی د امریکائیانو په لاس جورشوی په غلامی پارلمان کی ښاغلی وحید مژده ته ملی خاین وایی. سپنتا چی هیواد پر امریکاییانو باندی پلوری، ځان رښتینی هیواد پال ګڼی، خو مژده چی دا قرارداد د غلامی قرارداد بولی د سپنتا له نظره هغه پردی پال او ملی خاین دی. یعنی هر هغه څوک چی د افغانستان د اشغال سره مخالف وی، سپنتا هغه ته ملی خاین بولی؟!!
ملی خائی څوک دی، سپنتا او که وحید مژده؟ ملی خائن هغه څوک دی چی د امپریالستی یرغلګرو په خدمت کی وی او هیواد په امپریالستی یرغلګرو باندی پلوری، دی کسانوته ملی خاین ویل کیږی.
 نو ځکه د افغانستان انقلابی غورځنګ په ډاګه وایی چی سپنتا، سیما سمر، نجفی،... او... نه دا چی د استاد د لاری لارویان نه دی، بلکه د ملی خاینینو په ډ لګی پوری اره لری. 
ستاسی د پاملرنی څخه ډیره مننه.
                       په وړاندی د هیواد د استفلال او آزادی په لور!
                     مړه دی وی امپریالیستی یرغلګر او لاسپوڅی رژیم!         
***********************
مـتـن سـخـنـرانـی رفـیـق "اخـگـر"

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرح نو در ندازیم
حضار گرامی سلام بر شما!
یاد تمامی شهدای راه استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی کشور ما را از هر نحله و فکری که بودند   مخصوصا جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین و در پیشاپیش آنها زنده یاد استاداکرم یاری را گرامی میداریم و جانباختن شان را به پیشگاه ملت افغانستان تسلیت عرض می نمایم.
می خواهم با این سوال آغاز کنم که جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین به خاطر چه اهدافی جان شانرا از دست دادند؟
در جواب باید گفت که آنها برای کشور و مردم، استقلال، آزدی و عدالت اجتماعی می خواستند.آنها با مطالعه و بررسی دقیق از اوضاع و شرایط جامعۀ آنروز به این نتیجه رسیده بودند که جامعه دچار بحران و چالش های جدی است، بحران و چالش عمیقی که نیاز به حل و فصل دارند و حل وفصل این چالش های جدی با تحول عظیم، اساسی و بنیادی در جامعه امکان پذیراست. و تا زمانیکه در جامعه تحول بزرگ و بنیادی رقم نخورد، رسیدن به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی برای مردم آن یک رویا خواهد بود و در حد یک شعار زیبا باقی خواهد ماند.
استاد اکرم یاری و سازمان جوانان مترقی برای رسیدن به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی و رقم زدن آن تحول بزرگ و بنیادی عیار شده با استفاده از مطالعات، تجارب علمی و عملی و دیدگاه روشن و منسجم را ارائه دادند و در جهت عملی ساختن آن تلاش ورزیدند، تا اینکه جان شان را از دست دادند.
و اما مسئولیت جوانان امروز چیست؟ عمده ترین وظیفۀ ما این است که جامعه مان را در زمان کنونی بشناسیم و نیازهای آنرا درک کنیم. ما باید درک کنیم که جامعۀ ما هنوز به استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی نرسیده و عوامل متعدد از جمله دست اندازی ها و مداخلات مستقیم و غیرمستقیم امپریالست ها و در شرایط کنونی اشغال کشور به رهبری امپریالیزم امریکا جامعۀ ما را از رسیدن به آنها باز داشته است. همچنان باید درک کرده باشیم که رسیدن به آنچه متذکر شدیم بدون تحول عظیم و بنیادی یعنی بیرون راندن اشغالگران و سرنگونی رژیم دست نشانده و استقرار جامعۀ دموکراتیک نوین در جامعه ناممکن است.
برای رقم زدن به تحول عظیم و بنیادی در جامعه و دست یافتن به استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی به یک دیدگاه روشن و منسجم و تلاش در جهت عملی کردن آن نیاز داریم.
این دیدگاه منسجم و روشن در سال 1344 توسط زنده یاد استاد اکرم یاری ارائه گردید و ما که امروز وارث این خط بوده و می باشیم بصورت دقیق تر و همه جانبه تر نظر به شرایط کنونی آن دیدگاه را به شکل متکامل تر آن طرح نموده ایم باید با جدیت و فعالانه آنرا بکاربندیم.
جنبش انقلابی افغانستان این دیدگاه روشن را با استفاده از تجربیات گذشتگان مخصوصا جنبش دموکراتیک نوین و اندیشه های استاد اکرم یاری در اسناد خود جمعبندی و ارائه نموده است.
به باور ما افغانستان فعلی یک کشور اشغال شده است، که نیروهای نظامی بیش از 51 کشور جهان به رهبری اشغالگران امریکائی به بهانۀ مبارزه با تروریزم و آوردن دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و غیره در آن حضور دارند و کشور را اشغال کرده اند. تا زمانی که نیروهای نظامی خارجی در این کشورحضور داشته باشند جنگ نیز دوام دارد و رسیدن به استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی یک رویا و آرزو و شعار زیبا خواهد بود. ما از جوانان کشور می طلبیم تا به این جنبش بپیوندند و در راه رقم زدن به تحول عظیم و بنیادی در کشور شان برای رسیدن به استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی با ما همگام شوند.
تجلیل شایسته از جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین و در پیشاپیش شان زنده یاد استاداکرم  یاری زمانی به عمل می آید که از خط فکری آنها پیروی کنیم و اهداف والای شان را فراموش نکنیم و برای رسیدن به اهداف شان بکوشیم، در غیرآن گرفتن محفل و سخنرانی و "فاتحه خوانی" و تبدیل کردن آنها به اشخاص "مقدس"، بی غرض و بیطرف جفای بزرگی در حق جانباختگان، جامعه و تاریخ می باشد و اهانت به آنها به حساب می آید.
چنانچه این جفای تاریخی را خاینین ملی، تسلیم شده ها و تسلیم طلبان سابقا چپ در حق جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین نمودند و همه دست در دست هم داده، احساسات و عواطف شخصی و فامیلی بازماندگان خانوادگی جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین را به بازی گرفتند و از این حرکت به نفع اشغالگران و رژیم پوشالی استفاده نمودند. ما این حرکت را نه تنها یک جفای تاریخی در حق جانباختگان، بلکه یک خیانت تاریخی می دانیم و به این علت در آن گردهمآئی ها شرکت ننموده ایم.
ما این روز را بخاطر ادای دین جانباختگان و اعلان ادامۀ خط شان علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده تجلیل نموده ایم و اعلان می کنیم که پاسدار خون جانباختگان و ادامه دهندۀ راه شان ما هستیم، نه تسلیم شده ها و تسلیم طلبان سابقا چپ.  
سرفراز باشید!
********************
مـتـن سـخـنـرانـی رفـیـق مـلـیـار

حضار گرامی سلام! من زیاد وقت شما را نمی گیرم.
من از طرف خودم از زحمات برگزار کنندگان این محفل تشکر می کنم. تا جایی که من به یاد دارم این اولین محفل در نوع خود در افغانستان است. تا همین چندی پیش ما خبر نداشتیم که تاریخ جانباختن استاد اکرم یاری و دیگر پیشگامان جریان دموکراتیک نوین کی بوده است؛ اما اکنون که خبر شدیم باید سعی و تلاش نماییم که سالروز جانباختن استاد اکرم یاری را هرچه با شکوه تر تجلیل نماییم.
دوستان گرامی! چگونگی برخورد با حوادث تاریخی و درس آموختن از حوادث تاریخی خودش عرصۀ مهمی از مبارزه است. ما شاهد بوده ایم که تسلیم طلبان چپ نما چگونه کوشش نمودند یاد شهدای جنبش دموکراتیک نوین را در خدمت نظام حاکم و نیروهای اشغالگر تفسیر نمایند. آنها تلاش کردند که پیام سیاسی و خط سیاسی را که جانباختگان ما نمایندگی می کردند پنهان نمایند و آن را به قسمی تفسیر نمایند که مطابق میل آنها و در خدمت رژیم دست نشانده تمام شود، اما ما دقیقا باید بر عکس آن را انجام دهیم. ما باید فراموش نکنیم که جانباختگان جریان شعلۀ جاوید یا  جریان دموکراتیک نوین با چه آرمانی و بر سر چه خط سیاسی ای جان های خود را از دست داده اند. آنها در روزگارشان ممثل مبارزه علیه فیودالیزم، سرمایه داری بروکرات، امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم بوده اند و به پای چنین خط سیاسی ای جان های شان را قربان کرده اند.
دوستان عزیز! در دهۀ چهل شمسی سه جریان سیاسی بزرگ در افغانستان قد برافراشت:
یک جریان سیاسی مرتبط با نیروهای بنیاد گرای مذهبی بنام سازمان جوانان مسلمان تحت رهبری عبدالرحیم نیازی عرض اندام نمود که رهروان آن بعدا در افغانستان به قدرت سیاسی هم دست یافتند؛ مانند برهان الدین ربانی، عبدالرب رسول سیاف، گلبدین حکمتیار، احمدشاه مسعود و... . این جریان سیاسی که به نیابت از طبقات فیودال و بورژوا کمپرادور با گرایشات سیاسی فوق العاده ارتجاعی، ضد دموکراتیک و با شوونیزم مردسالاری بسیار غلیظ با تکیه بر دربار و حمایت عناصر درباری پا به عرصه سیاست گذاشت، بعداً آله دست کشورهای ارتجاعی منطقه و امپریالیزم غرب گردید.
جریان سیاسی دیگر که بر پایۀ طبقاتی بروژوازی بروکرات کمبرادور و با وابستگی به سوسیال امپریالیزم شوروی وارد کارزار سیاسی شد، حزب دموکراتیک خلق نام داشت. حزب موصوف در 7 ثور 1357 با اجرای یک کودتای خاینانۀ ضد دموکراتیک توسط سوسیال امپریالیزم"شوروی" به قدرت رسید و رژیم فاشیستی و استبداد سیاسی بی مانندی را بر پا نمود که صدها هزار از هموطنان ما را به خاک و خون کشاند که قتل عام رهبران و رهروان جریان دموکراتیک نوین در پیشاپیش آنها استاد اکرم یاری، یکی از جنایت های مهم آنها به شمار می رود.
اما جریان سیاسی دیگر عبارت از جریان دموکراتیک نوین یا جریان شعلۀ جاوید بود. در سال 1344، سازمان جوانان مترقی بر پایۀ طبقاتی طبقۀ کارگر جوان افغانستان پا به عرصه سیاسی گذاشت و نمایندۀ مبارزه قاطع علیه ارتجاع، امپریالیزم، سوسیال امپریالیزم و دربار ظاهر شاهی گردید. این سازمان با راه اندازی جریان دموکراتیک نوین، جریدۀ شعلۀ جاوید ( ناشراندیشه های دموکراتیک نوین) را به دست نشرسپرد و موضع قاطع و جدی علیه امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم در جهت منافع خلق های افغانستان گرفت.
دوستان عزیز! باید به یاد داشته باشیم که تعداد زیادی از رهبران و رهروان جریان دموکراتیک نوین، با این اهداف سیاسی، جان های شان را قربان کرده اند. باید نگذاریم که تسلیم طلبان، خط سیاسی آنها را در جهت تسلیم طلبی ملی و طبقاتی مورد استفاده قرار دهند.
دوستان عزیز! خط سیاسی ای را که بنیانگذاران جریان دموکراتیک نوین و در پیشاپیش آنها استاد اکرم یاری ترسیم نمودند، امروز از همه بیشتر در افغانستان و جهان موضوعیت دارد. نظام سرمایه داری حاکم بر جهان، جهان را به طرف جنگ، فقر و تخریب محیط زیست می کشاند. امروز نابرابری اقتصادی، که در حال افزایش است، در سطح جهان بی داد می کند. حضور نیروهای اشغالگر در افغانستان به خاطر تعمیق و گسترش سلطۀ سرمایه داری امپریالیستی بر جهان بوده است. به این خاطر در افغانستان هم اکنون استثمار و ستم طبقاتی، ملیتی و جنسیتی بی داد می کند. یک اقلیت محدود که در خدمت نیروهای اشغالگر قرار دارد و صفوف بالایی رژیم دست نشانده را تشکیل می دهند، ثروت های عظیمی اندوخته اند؛ اما اکثریت مطلق مردم افغانستان از فقر و بیکاری رنج می برند.
دوستان عزیز! در دهه های اخیر ما شاهد گسترش مقاومت خلق های جهان علیه نظام ضد انسانی امپریالیستی بوده ایم. به طور نمونه می شود جنبش انقلابی دهقانان جنوب آسیا را و شورش های پی در پی کارگران و دانشجویان در غرب را مثال آورد. مبارزات ضد سرمایه داری در سراسر جهان در حال شگوفایی و گسترش است. مبارزات ما در افغانستان بخشی از این مبارزات جهانی است. برای هر چه جدی تر و پیگیر تر راه اندازی مبارزات مردم افغانستان ما باید از مبارزه توده های انقلابی در جهان و از گذشتۀ مبارزاتی انقلابیون خود افغانستان بیاموزیم. ما ادامه دهندۀ راه جریان دموکراتیک نوین در افغانستان هستیم. باید تجارب مبارزاتی این جریان را ارج بگذاریم و از آن بیاموزیم.
بهترین تجلیل از جانباختگان جنبش دموکراتیک نوین افغانستان، ادامه دادن به راه آنهاست.

*************************

اشـعـار دکلـمـه شـده در مـحـفـل

میهن در انتظـار مـن و تـو نشسته اسـت         دشمن به جروبحث و یک و دو نشسته است
از خـون سـرخ رنگ دلـیـران هـنوز هــم         بـرلاله هـای سـرخ چـه خوشبونشسته است
دلال و دیو هر دو نشسته است پشت میز         خـونـهای خـلـق روی تـرازو نـشـسته است
امـا بـیـاد دار کـــه پـیــغـــام زنـدگـیـســت         پـیـروزی روی هـمـت بازو نـشـسـتـه است
هـرجـا کـه خـون سـرخ شـده ضـامن بقـا         خـفـاش شـب هـمیـشـه به زانونشسته است
********************
گـرکـنـم مـردانه یکبار زندگی           بهتر از صد سال با شرمندگی
در رهی مردانگی سر بر کفم           مـن کـجـا و داغ نـنگ بردگی

اگـرمشـت ستـم کوبـد دهـانـم            سرود نـاامـیـدی را نـخـوانم
کزین ظلمت بزاید روشـنـائی            شـبـم آبستـن فرداسـت دانـم

عـقـاب زخـمـی ام و می تـوانیـم کشتـن        مگر محال بود لحظه ای کنی رامم
توئی که پشت می لرزد از تصور مرگ        منم کـه زنـدگـی دیگـراست اعدامم
*******************
آسـمـان لـبـریـز از پـــرواز و دود           کاش می شد دودها را مـتی سرود
دود های قــلــب مــادر پـــرزنــان           مردمان را خیره در خود می نمود
شـاعـری یک چنـد بیتی رانوشـت           لـیـک یک خـوانـنـده هم آنجا نبود
میگذشت اینسان دقایق درسکوت           تـا خـروش رعـد احساسش گشود
درقـیـام اسـت آنـچـه ما داریم نیاز           تـا بـیـایــیــم از الاغ غـــم فـــرود
مـردن ایـسـتـاده هـر کس یـاد داد            از هـــمـــه آزادگـان بـــر او درود
*****************
زندگی اگراسب است من سواره خواهم شد            آسمان اگرتاراست من ستاره خواهم شــد
هـر نفس شـوم یـاری، هـرقـدم کـنـم یاری              در رهی دفاع از خلق تکه پاره خواهم شد
شعله وجودم نیز بر زمین نخـواهـد خـفت               بلکه بر سر ظالم سنگ خـاره خواهم شـد
مـی کـنـم بـپـا روزی ریـسـمان دوشــم را               گـردن ستمگر را چـون گراره خواهم شـد
*******************
جیرگه جیرگه یـه و کورکـورکـلـویـه              وطــن ســوداگــر و مــزدورکــلــویـــــه
مو چاری کار ره از جیرگه بـیتـلـبی؟              از چند اغـبـدی بـی جـیـرگه بـیـتـلـبـی؟
الیگـو بل شـیـد از خـاوغـبـدی کـاره               بـلـدی سـودا کــــدون مـو بـیـروبــــاره
چیمای خـو واز کنی که خـوغـدر شد               مـردومـی بـیـچـاره جـوجـوغـدر شـــد
بی غـم شـشـتو اکــو بـلـدی مو ننگه               آر کس قولوخ میزنه جواب شی سنگه
بایـیـد کـه جـور کـنـی تقـدیر خو الـی               مـونـتـی  مـونـت کـنـی زنجـیـرخو الی
کـس و نـاکس ره مو واگدار نمیگری              بلـدی تـئـی پئی شودو آشـار نمیـگـری
کـالای رزم ره ده تـن کــنـی مــــو              درگـی گـوبـنـد ره بـایـد بـنـد کـنـی مـو
آلاف و آوره سـرشـی قـوی کـنـی مـو              و آزادی وطـــن ره تـــوی کــنــی مــو
فـکــر تـازه بـلـدی مـردوم کـنـی مــــو              شـاغـال و گـرگـه زده گـــم کـنـی مـــو
دوشموره گور کنی از دیستی خود خو              وطـن ره جور کنی از دیستی خود خـو
وطـن ره جـور کـنــی آبـــاد آبــــاد               وطــنـــدارا شــــونــــه آزاد آزاد
******************
خان زاد است و خودش دشمن هر خان یاری                 حـامـل بــیــرق آزادی دهــقــان یـاری
شـعـلـه کی خـوابـد به زیـر تـل خـاکستر مدام                  چـون بـود شعـله ورو شعـله فـروزان یــــاری
در دل چـرک و خرافــات نـظــام فــاســـد                  سـر بـیـرون کـرد چـویـک خـنـجـر بران یاری
سـوخت چون مشعل و ره روشن جاوید نمود                  زنـده بـادا هـمـه دم شـعـلۀ خـنـدان یـاری
از دل و دامن شب خـیـسـت و شـبگیر نـشد                   چـون درخـشـیـد چو خورشید درخشان یـاری
خفقان بود در این وادی شـب پـرور و گــیـچ                   شعـله افـروخت به شب از سـرعصیان یـاری
*********************
خیز ای خلق کبیر
خیز ای موج خروشنده پیکارسترگ!
که اجیران ستم
پاسبانان دژ و استبداد
دشنه وحشت و کین آغشتند
آزمندانه به خون
خون فرزند وطن
خون فرزند ستمدیده این مرز کهن،
خیز ای خلق کبیر
خیز ای خالق رزمندۀ دوران نوین!
که جوانان ستیزندۀ تو
بیرق سرخ نبرد اندر کف
حمله ور بر صف بیدادگران
می ستیزند به فرمان زمان
صحن پیکار جوان
شده آغشته به خون
خون گلرنگ شهیدان دلیر
کشتگان ستم مکر امیر
خیز ای خلق کبیر
خیز ای شعلۀ قهر و عصیان
کاخ ضحاک زمان آتش زن
نیک بنگر که جوانان غیور
جامه رزم به بر
باز در دفتر حماسۀ تو
با خطی سرخ به خون بنوشتند
"مرگ بر اهریمن استبداد
دیر پا نیست شب تیرۀ غم
می رسد نوبت فردای سپید
ننگ بر خنجر خونبار ستم!"
( رستاخیز  -   ثور1348خورشیدی   -    قلعه کرنیل  -  زندان دهمزنگ  -   کابل )
***************
از بن هر صخره صد گلشن گلاب آید بیرون            زین کوهـستان گر درفش انقـلاب آیـد بیــرون
روستا این سنگر پیکار دشمن سـوز خـلـق             در کـنـار"شرق"هـمچون آفتاب آیـد بـیـرون
نکته سنج مـعـنـی رزم گشت تـوفـان عـمـل             انـقـلابـی بـایـدا هـمـچـون شـهـاب آید بیرون
زنــدگانی جـلـوۀ پیـکار با دیــو سـتـم             غـیـر از آن از هیبتش نقش حباب آید بیـرون
بـزم زحمت مـظـهـرجـوشـان عشـق و آرزو            زین خمستان تا ابــد جوش شراب آید بیـرون
غـیـرتـم مـی آورد تا سـر نهـم در راه  خلق             جلوه گاه هر امل، جـز این شـراب آید بیـرون
صـبـح رستاخیز باشد شـام مـرگ دژخیمـان             کزهمه نیرنگ شان نقشی بر آب آید بـیـرون
از شـگاف رمز آهـنـگ تـحـول در جـــهــان             انـقـلاب و انـقـلاب و انـقـلاب آیـد بــیـرون
********************

پدر بر کشتۀ من گریه کمتر کن
که من با خون خود شستم ز خود گرد حقارت را
که من در سنگر پیکار هستی ساز دشمن سوز
برای آنکه مظلومم
برای آنکه صد قرن است کز محصول رنج خویش محرومم
شکستم بند و زنجیر اسارت را
***
پدر بر کشتۀ من گریه کمتر کن
که چون من صد چمن نورسته گلبن را
سر انگشت پلید دشمنان توده پرپر کرد
چو صدها پسر را بی پدر و پسرها را جدا از دامن پر مهر مادر کرد
به مرگ مادرم سوگند
به پیروزی بی تردید خلق یاورم سوگند
که من فرزند خوشنام تو بودم مرد ومردمخواه
به درد و رنج و زحمت پیشگان آگاه
به خون خویش پروردم هزاران لاله در صحرا
***
پدر ای زندۀ افتاده در مرداب
به پاس انتقام کشتگانت سر بگیر از خواب
بیا با موج پیشآهنگ فرزندان خود این همسنگران من
به سوی مرز دشمن حمله فرما شو، مرا دریاب و دریا شو
نمی دانی که دیگرعصر جنبش هاست
و خورشید سیاه عمر خونخواران
سراشیب زوال خویشتن پویاست
نمی دانی درفش سرخ آزادی
ز خون سرخ مردم رنگ می گیرد
***
چه باک ای هم نبردان من، ای همسنگران خلق
که از جمع شما رفتم
اگر که پرده های گوشم از غرنده آوازی که می گفتند
خروشان باد رزم خلق
نگون بادا لوای دشمنان تودۀ مظلوم، تهی گشته است
ولی از گور غمناکم همیش این گفته برخیزد
چه فخر افزاست مرگی کو برای توده خونین شد
نمردم زنده ام من، زندۀ جاوید
درخشان در سپهر خاطر خلق کبیرخویش چون خورشید




مـتـن سـخـنـرانـی رفـیـق ب
با درود بر شهدای جنبش دموکراتیک نوین افغانستان. دوستان در سلایت، تصاویر و لیست شهدا  را دیدند که جنبش دموکراتیک نوین با ترکیب کثیرالملیتی از تمام ملیت های ساکن در افغانستان نمایندگی می نماید. شاید کمتر جریان سیاسی در کشور پیدا شود که این گونه ترکیب کثیرالملیتی داشته باشد و از تمام ملیت های ساکن در افغانستان نمایندگی نماید. مبارزین جریان دموکراتیک نوین و در پیشاپیش آنها رفیق زنده یاد اکرم یاری توانستند نقش خویش را در مبارزه علیه رویزیونیزم، امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم بازی نمایند و علیه پارلمانتاریزم سخت مبارزه نمایند. آنان در مدت کوتاهی توانستند جنبش دموکراتیک نوین (شعله جاوید) را به یک جنبش عمومی مردم افغانستان تبدیل نمایند. پیشروان ما و در پیشاپیش آنها رفیق زنده یاد اکرم یاری خط اصولی و مبارزه اصولی در راه انقلاب در افغانستان را ترسیم نمودند.
نقش شهدای ما در امر مبارزه علیه تمامی انحرافات ضد انقلابی در همان دوران قابل ستایش است. این شهدا با خون خویش توانستند جنبش دموکراتیک نوین را آبیاری نمایند.
ما در عین حالیکه همدردی خود را با خانواده های شهدا اعلان می نماییم ولی هرگز فراموش نمی کنیم که تجلیل از شهدا به مفهوم مسخ خط ترسیم شده از طرف این شهدا و در پیشاپیش آنها رفیق شهید اکرم یاری نبیست. به همین دلیل ما نخواستیم در محفل تجلیله ایکه از طرف یکتعداد از وارثین شهدا به ابتکار ارگان های وابسته به رژیم پوشالی برگزار گردیده بود شرکت نماییم. در اوضاع و شرایط فعلی که کشور به اشغال امپریالیست ها به سرگردگی امپریالیزم امریکا در آمده است، تضاد عمدۀ فعلی، تضاد ملی میان امپریالیست های اشغالگر و رژیم پوشالی از یکطرف و مردمان افغانستان از طرف دیگر می باشد. در شرایط فعلی تمامی تضاد های بزرگ دیگر در کشور تحت شعاع همین تضاد عمده قرار گرفته و به تضاد های غیر عمده مبدل گردیده اند. بنابرین بهترین نوع تجلیل از این شهدا مبارزه قاطع علیه امپریالیست های اشغالگر و رژیم دست نشاندۀ آن ها می باشد. چون کشور در اشغال مستقیم امپریالیزم امریکا و متحدینش قرار دارد، ما باید برای تدارک و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغال مملکت مبارزه نماییم.
جنبش دموکراتیک نوین کشور که در زمان پایه گزاری اش از انقلاب کبیر فرهنگی جاری در چین و مبارزات ملی و انقلابی سایر مردمان جهان الهام گرفت تضاد های کشور را تفکیک نمود و توانست خط درست انقلابی را از خط انحرافی تفکیک نماید. به همین خاطر نباید فراموش کرد که شخصیت رفیق زنده یاد استاد اکرم یاری در پرتو خط سیاسی وی تبارز پیدا می نماید نه بر اساس منشاء طبقاتی خانوادگی اش.
رژیم دست نشاندۀ فعلی ترکیب سه گانه دارد: 1- مجاهدین 2- بروکرات های وابسته به غرب 3- افراد و دسته های سابقاً مربوط به حزب منحلۀ مزدور دموکراتیک خلق افغانستان. در چنین ترکیبی از یک رژیم پوشالی، از شهدایی که توسط یکی از جناح های رژیم به شهادت رسیده است تجلیل به عمل می آید و خواست های معینی مطرح می گردد. مسلماً تجلیل از شهدایی که در امر آزادی کشور از چنگ سوسیال امپریالیزم  و تحقق انقلاب در کشور جان های خود را از دست داده اند از طریق عریضۀ وارثین شهدا به رژیم دست نشانده ای که خود عفو عمومی برای تمام جنایتکاران منجمله باند خلق و پرچم اعلان نموده است، ممکن نمی باشد.
بهترین تجلیل از این شهدا پیشبرد امر مبارزاتی است که آنان در دوران حیات شان ترسیم کردند و در پای آن جان دادند. بقیناً راه ترسیم  شده توسط شهدای جنبش دموکراتیک نوین در افغانستان راهروانش را پیدا نموده است. در چنین شرایطی که کشور به اشغال مستقیم امپریالیزم امریکا و متحدینش قرار دارد هدف مبارزه باید رهایی مملکت از چنگ این اشغالگران باشد و این در صورتی ممکن و میسر است که اولویت های مبارزاتی خویش را بفهمیم و در مسیر درست حرکت نماییم. با تشکر از همۀ تان.
******************************
مـتـن سـخـنـرانـی ش. ا.
من می خواهم یک مقایسه داشته باشم بین رژیم کودتای هفت ثور و رژیم فعلی که به نام دولت جمهوری اسلامی یاد می شود. می خواهم عملکرد این دو رژیم را در رابطه با جریان های مردمی و منافع مردم مدنظر قرار دهم.
اگر به دوره های اولیۀ دوران جنگ سرد بر گردیم می بینیم که در آن زمان از دید امپریالیزم امریکا "کمونیزم" در میان تمام ملل جهان رو به گسترش بود. در نتیجۀ همین گسترش جهانی است که "خط سبز" در مقابله با "خط سرخ" ایجاد می شود تا مانع و سدی شود در راه نفوذ "کمونیستها". ازینجا است که یک نعداد جنبش های ارتجاعی مثل جنبش اسلامی به رهبری خمینی در ایران به وجود می آید تا مانعی باشد در راه نفوذ "کمونیزم" در ایران و آنهم در زمانیکه احزاب چپ در آن کشور پایۀ مردمی دارد و از نفوذ فوق العاده بر خوردار است. این در حالی است که بلوک آن زمان شوروی سوسیال امپریالیستی دست پاچه می شود و دست به یک کودتای نظامی در افغانستان می زنند و اشخاص منفوری مثل ببرک کارمل، نور محمد تره کی و حفیظ الله امین را به قدرت می رسانند تا مانعی باشند در راه نفوذ امریکا.
می خواهم روی این مسئله تمرکز نمایم که کار کرد رژیم کودتای هفت ثور در زمانش چه بود و چه تفاوتی بین آن رژیم و رژیم فعلی وجود دارد. آنها زیر برق پیمان وارسا و وابستگانش که متشکل از 38 کشور بود درافغانستان لشکر کشی کردند و اکنون بیشتر از 40 کشور در افغانستان حضور دارند. در زمان رژیم کودتایی باند خلق و پرچم به تعداد 300 مشاور روسی در کشور حضور داشت، ولی اکنون بیشتر از 3000 مشاور در کشور حضور دارند.اکنون در تمام عرصه های دولتی مشاورین وجود دارند، حتی در مدیریت های عمومی یک ارگان. آیا این رژیم را می توان یک رژیم مردمی دانست؟ هرگز. توهم خوش آمد گویی به آمدن امپریالیزم امریکا حتی دامنگیر یک تعداد کسانی که خود را متعلق به جریان دموکراتیک نوین می دانستند نیز شد. آنها به توهمی افتادند که گویا حضور نظامی اشغالگرانۀ امپریالیزم و موجودیت رژیم دست نشانده زمینۀ خوبی است برای ما و گویا روزنۀ تنفس برای ما پیدا شده و این رژیم پایه های فیودالیزم را در کشور نابود می کند.  
یکی از بزرگترین خدمتی که رفیق زنده یاد اکرم یاری در افغانستان کرد این بود که نظریه باند خلق و پرچم و جریان شعلۀ جاوید را از هم تفکیک نمود. همین موضع ضد امپریالیستی و ضد سوسیال امپریالیستی جریان شعلۀ جاوید است که وظایف ما در قبال اوضاع فعلی را معین می نماید و نشان می دهد که ما چه وظیفه ای در قبال ایدیولوژی خود داریم. آیا می شود از طریق سازش با رژیم فعلی به خواست های توده های افغانستان جواب مثبت داد؟ هرگز. زیرا رژیم فعلی یک رژیم دست نشاندۀ اشغالگران و یک رژیم وابسته به نظام امپریالیستی جهانی است و نمی تواند در خدمت به توده ها باشد. این رژیم نمی تواند گرسنگی مردم  را خاتمه دهد و نمی تواند کشور را آباد سازد. وظیفه ما به عنوان وارثین شهدا، ادامۀ راه ترسیم شده توسط آنها است. باید هر چه قاطع تر در مسیر ترسیم شده توسط شهدای جنبش دموکراتیک نوین حرکت کرد و توده های افغانستان را از وضعیت فعلی نجات داد. متشکرم.
**********************
مـتـن صـحـبـت اخـتـتـامـیـۀ رفـیـق گـردانـنـدۀ مـحـفـل
قسمی که دوست ما وضعیت فعلی افغانستان را با گذشته مقایسه نمودند، من هم می خواهم صحبت مختصری در این مورد داشته باشم. نطفه های دموکراسی مردمی در دوران هفت شورا با تاثیر پذیری از انقلاب اکتوبر به وجود آمد. جنبش مشروطه خواهی دورۀ هفت شورا اولین نطفه های دموکراسی مردمی بود که بعدا سر کوب گردید. فعالیت های سیاسی که به تعقیب آن در دوران دموکراسی کذایی ظاهر شاهی بوجود آمد، سه جریان سیاسی بزرگ را  در کشور  به وجود آورد:
جریان دموکراتیک نوین که خط گزار اصلی آن رفیق زنده یاد اکرم یاری بود. جریان دموکراتیک نوین با تاثیر پذیری از انقلاب جاری در چین و مبارزات ملی و انقلابی در سایر کشورهای جهان به وجود آمده بود. مهم ترین موضعگیری جریان دموکراتیک نوین، موضعگیری علیه رویزیونیزم خروشچفی و رویزیونیست داخلی وابسته به آن بود.  
جریان دیگر، جریان خلق و پرچم بود که وابستگی تنگ با سوسیال امپریالیزم شوروی داشت و با ارتجاع داخلی در سازش قرار داشت. خلقی ها و پرچمی ها با عدم قاطعیت در مبارزه علیه ارتجاع، از طریق راه یافتن به پارلمان و اشغال کرسی های دولتی خود را راضی می کردند.
جریان دیگر جریان اخوانی بود که گفته می شود از طرف موسی شفیق صدر اعظم وقت به وجود آمده بود. اخوانی ها نیز در تبانی و سازش با رژیم بر سر اقتدار قرار داشت.
بعداً جریان دموکراتیک نوین توسط رژیم شاهی وقت سرکوب شد. با تحولات دهه 50 و کودتای هفت ثور 1357، تحت حمایه مستقیم سوسیال امپریالیزم، باند خلق و پرچم به قدرت رسید.
جریان دموکرات نوین در نقطه نقطۀ افغانستان نفوذ دارد و جایی در افغانستان نیست که خون رفقای ما نریخته باشد. رفقا! ما شاهد به شهادت رسیدن بسیاری از رفقای خود هستیم، چه آنهاییکه توسط رژیم باند خلق و پرچم به شهادت رسیده اند و چه رفقایی که توسط ارتجاع اسلامی به شهادت رسیده اند. ترکیب جریان دموکرات نوین به خوبی نشان می دهد که این جریان فرا ملیتی بوده است.
مهم ترین مسئله این است که راه ترسیم شده توسط شهدای این جریان ادامه داشته باشد. ما باید تجدید تعهد نماییم که در این راه مصمم هستم و برای تحقق دموکراسی نوین در کشور به مبارزه ادامه می دهیم.
در رابطه با منسوبین سابق جریان دموکراتیک نوین باید بگویم که دیگر وضع مثل سابق نیست. منسوبین سابق جریان به سه بخش تقسیم شده اند:
بخش اول آنانی اند که به خط شهید بزرگ اکرم یاری پایدار مانده اند. اینها در قالب سه چهار حزب و سازمان با  وضع موجود مبارزه می نمایند. ما تا حد توان خود کوشش می کنیم علیه وضعیت فعلی مبارزه نماییم. ما ادعا نداریم که چندین جبهه جنگ داریم، ولی مهم این است که راه ترسیم شده توسط شهدای جریان دموکراتیک نوین ادامه داشته باشد و برای تحقق این آرمان مبارزه شود و این مبارزه اصولی و قاطع باشد.
در بخش دوم آنانی اند که در رابطه به وضع فعلی موضع تسلیم طلبانه دارند و وضعیت فعلی را با زمان طالبان مقایسه می کنند.
بخش سوم آنانی اند که به رژیم تسلیم شده اند و در خدمت امپریالیزم امریکا قرار دارند. این دسته از افراد در پست های عالی مختلف دولتی ایفای وظیفه می نمایند و وضعیت موجود را به نفع خود قلمداد می کنند.
مهم این است که ما به خط اصولی انقلاب خیانت نکنیم و هر چه مصمم تر و استوار تر در این مسیر مبارزه نماییم. ما باید غم و اندوه خود را به خشم و نفرت تبدیل نماییم و با مشت گره کرده به دهن دشمن بکوییم.
با تشکر در همۀ تان ختم محفل را اعلام می کنم.