۱۳۹۵ آذر ۲, سه‌شنبه

به تاریخ 22 میزان امسال نوار ویدیوئی به دست ما رسید که حاوی سخنان ملالی جویا عضو سابق پارلمان حکومت کر زی در رابطه به آنچه درولایات نا امن جریان دارد بود . اینک متن کامل سخنان ایشان ونظریات خویش را در این مورد با خوانندگان نبرد زن شریک میسازیم :
«هموطنان عزیز !

من درد همه شما را درد خود دانسته و از آنچه درکشور ما میگذرد سوگوار هستم و به او عده از هموطنان ما که عزیزان و دلبند هایشان را درین روز ها از دست دادند تسلیت عرض میکنم.
          امروز ما وشما نتیجه 15 سال اشغال کشور توسط امریکا وناتو را درخون واشک قندوزیها، هلمندیها، فراهی ها و مردم نگون بخت سایر نقاط کشور می بینیم دولت وحشت ملی طوریکه پیش بینی میشد  دربرابر قتل عام جاری درکشور با بی تفاوتی  تمام عمل میکند بطور نمونه درولایت به خون خفته ای مثل قندوز والی را فرستادند که هم فکر وشریک جرم ملا عمر جاهل است اسد الله امرخیل مثل هرخاین دیگر کشته شدن مردم را حکم خداوند نامیده با شرف باختگی باور نکردنی درپی آبرو بخشیدن به خونخوارهای طالبی است شواهد فراوان وجود دارد که دولت و بادارهای امریکائی شان عملا درفروبردن کشور به کام بی ثباتی دست دارند و درمعامله های پس پرده بخش هائی ازکشور را پیاپی به گروه قرون وسطی طالبان واگذار میکنند. درین میان بر علاوه کشته شدن غیر نظامیان، نیرهای پایین رتبه پولیس و اردو گوشت دم توپ گشته ودسته دسته کشته میشوند درحالیکه عملا قندوز ، هلمند فراه وچند ولایت دیگر به دست طالبان افتاده ومقامات زبون آن درچهار دیواری ولایت  وقوماندانی امنیه درمحاصره هستند اما دولت با بیشرمی به ملت دروغ پی دروغ حواله کرده طوری وانمود میسازد که اوضاع درکنترول است. هرچند رسانه ها به گوشه هائی از تیره روزی مردم قندوز و هلمند پرداختن اما من شخصا با تماس های که با مردم فراه درین ولایت دارم درین ولایت فاجعه بزرگتری درجریان است که دولت ورسانه ها ازو چشم پوشی میکنند . با گرسنگی و بی خانمانی ومشقات خوردکننده ای به سر میبرند.
       هموطنان درد دیده !
          مکررا تاکید میکنم که من درد شما را درد خود دانسته و رهیدن ازین بن بست و فجایع را فقط وفقط درسه چیز میدانم : اگاهی ، همبستگی ، و مبارزه تا وقتیکه مردم ستمکش تاجیک، هزاره، پشتون، ازبک، نورستانی، پشه ای، بلوچ، هندو و غیره ملیت های کشور ما علیه غدار هاو تیکه دارهای قوم و مذهب و اربابان خارجی یک دست و زیر پرچم استقلال آزادی و عدالت و دموکراسی متحد نشویم این وطن وطن نخواهد شد. »         
ما نیز با خانم ملالی جویا درغم صدها و هزارها گشته وزخمی که این ملت در تمام ولایات خود هرروزه متقبل میشوند، شریک هستیم و این مصیبت را به بازماندگان این حواداث خونبار درسرتاسر ولایات کشور خاصتا فراه هلمند و قندوز تسلیت عرض میداریم!
اما درگفته های خانم ملالی جویا چند نکته سوال بر انگیز وجود دارد، اول اینکه اگر  رژیم دست نشانده و حامیان خارجی شان به طالبان ولایات را تسلیم نمی کردند آیا این رژیم و اشغالگران خوب بودند؟
دوم زمانی که شما از اشغال کشور صحبت میکنید سوال ما این است که عکس العمل در مقابل اشغال چیست ؟ ایا اشغال مقاومت را درپی دارد یا خیر؟
 ما به خانم ملالی جویا توصیه میکنیم که اگر خویشتن را مبارز وانقلابی میدانند و از استقلال کشور دم میزنند، باید جهت عمده مبارزه خویش را مشخص نمایند! سوال اینست که ایا در نبود گروه طالبان از این رژیم حمایت خواهید کرد؟
در واقع این حقیقت را نباید از نظر دور داشته باشیم که مشکل عمده جامعه افغانستان اشغالگران و حضور شان در افغانستان و رژیم دست نشانده است که خود درگسترش نیروهای طالبان نقش عمده بازی مینماید ، دراینکه طالبان یک گروه ارتجاعی و زن ستیز و عقبمانده هستند شکی نیست . ولی دشمن عمدۀ خلق های افغانستان اشغال گران هستند که در پیدایش گروه های تروریستی در افغانستان و بی ثباتی در منطقه نقش مستقیم دارند و این موضوع بر هیچ کس پوشیده نیست، سود اصلی را از اوضاع متشنج کشور و منطقه امپریالیست ها میبرند، نظام امپریالیستی یک نظام جهانی است و اوضاع سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف متاثر از این نظام لگام گسیخته و متجاوز است. در موجودیت نظام امپریالیستی و اشغال امپریالیستی ایا امکان دست یافتن به ثبات در کشور وجود دارد؟ سرمایه گذاری های بزرگ که امریکا ومتحدینش در افغانستان انجام داده اند آیا برای آوردن ثبات و رفاه برای خلق های کشور است؟ طبعا امروز این دروغ بر هیچ یک از ملت افغانستان پوشیده نیست.
اما خانم ملالی جویا این اصل مهم را فراموش نموده و موضع گیریهای شان گویای این موضوع است که طالبان دشمن عمدۀ مردمان کشور بوده و در نبود طالبان کشور به امنیت رفاه و پیشرفت نائل میگردد. این موضع گیری نادرست است و ما بارها شاهد اینگونه موضع گیریها از طریق مهره های دولتی در رسانه های عمومی بوده ایم که بیشتر خاک را درچشم مردم انداخته اند تا اذهان مردم را از مشکل عمده کشور که موضوع اشغال است منحرف ساخته و طالبان را به عنوان دشمن عمدۀ کشور جا بزنند.
بیشترین خسارات را در این جنگ ها در ولایات کشور نیروهای اشغالگر و نیروهای دولتی به مردم وارد ساخته اند. طبق شنیدار ما نیروهای رژیم در فراه از بمب های بیلری استفاده نموده اند و ادعا میکنند که سه صد نفر از طالبان را کشته اند، ولی اینکه در کنار سه صد نفر طالب چند تن غیر نظامی و مردم بی دفاع را قتل عام نموده اند حرفی گفته نمیشود. ایا امکان دارد در جنگی که از ابزار پیشرفته جنگی مثل بمب باران هوائی و  بمب های بیلری استفاده میشود تلفات غیر نظامی و تخریب منازل مردم را در پی نداشته باشد. ولی این واقعیت را خانم ملالی جویا فراموش نموده اند . اینکه نیروهای انقلابی و مترقی نتوانسته است رهبری مبارزات ضد اشغال را در افغانستان به عهده بگیرد ضعف در خود این احزاب وسازمانهای انقلابی است، نه در روحیه مقاومت مردم. چنانچه جنگ علیه سوسیال امپریالیزم شوروی نیز از رهبری انقلابی بی بهره بود ولی توانست نیروهای متجاوز شوروی را شکست دهد، ولی ضعف وناتوانی نیروهای مترقی و انقلابی افغانستان دلیل نمیشود که مبارزه و مقاومت خود جوش مردم را علیه تجاوز شوروی نادیده انگاشته و به آن اهمیت نداد و این مقاومت را در کل ارتجاعی خواند. مقاومت، مردمی و خود جوش بود ولی رهبری منسجم و قوی انقلابی وجود نداشت تا این مقاومت را رهبری نموده  و به پیروزی برساند.
و در نتیجه ده سال مقاومت ومبارزه فداکارانه مردمان این کشور به دست نیروهای ارتجاعی و گروهای وابسته به امپریالیسم غرب افتاد و کشور بیشتر از پیش به خاک وخون کشیده شد.
اینک نیز بجای موضع گیری های نادرست باید نهایت تلاش صورت بگیرد تا روحیه ضد اشغال در مردمان این خطه تقویت شود و از رهبری انقلابی گروها و سازمان های  مترقی برخوردارگردد. صرف  تحت رهبری انقلابی و برپائی انقلاب دموکراتیک نوین میتوان مشکل عمده که عبارت از اشغال کشور است را حل و مشکلات اساسی کشوررا پاسخ گفت و بس!
طالبان به عنوان دشمن اصلی مردمان این سرزمین جا زده میشوند تا افکار مردم از آنچه درداخل این رژیم فاسد جریان دارد منحرف شوند. طالبان یک خطربزرگ جلوه داده میشوند تا مردم از ترس طالبان با دامن رژیم پناه ببرند، تا مردم در بین بد و بدتر انتخاب جز پناه آوردن به دامن رژیم را نداشته باشند. لیکن کسانی مثل خانم ملالی جویا وقتی از اشغال و استقلال کشور دم میزنند، خود حداقل بلند گوئی برای ترویج سیاست های ارگ نباشند. گرچند ما انتظار بیشتر از ایشان نداریم. کسانی که خود در پارلمان این کشور حضور داشتند، رسما حزب راجستر شده دارند و به نحوی قانون اساسی کشور را پذیرفته اند نمیتوانند موضع گیری قاطع تر از این درمقابل اشغال گران داشته باشند. ما برای ثبوت گفته های خویش در مورد ایشان به گفته های خلیل زاد سفیر پیشین امریکا در افغانستان در کتاب شان به نام "فرستاده" استناد میکنیم و قضاوت را میگذاریم به دوش خوانندگان محترم نبرد زن. در صفحه 208 "فرستاده" خلیل زاد می نویسد:
         « ...نماینده گان حق داشتند پشت مکروفن آزاد قرارگیرند. برای من ترغیب کننده بود که می دیدم نمایندگان زن در برابر همگان قرار میگیرند تا فرماندهان شبه نظامیان و جنگ سالاران را سرزنش کنند،. یک زن شجاع افغان به نام ملالی جویا با انتقاد شجاعانه اش از جنگ سالاران که خواهان پیگرد آنان دردادگاه های بین المللی شد در سرخط رسانه ها قرار گرفت. صبغت الله مجددی رئیس لویه جرگه ابتدا تلاش کرد او را از جرگه بیرون اندازد. اما نمایندگان اعتراض کردند و او تنها ماند. من جویا را به جلسه ای فرا خواندم و اطمینان دادم که او وخانواده اش در حفاظت پلیس قرار خواهند گرفت. من همچنین با مجددی دیدار و یاد آوری کردم که زنان حق دارند صدای خود را در لویه جرگه بلند کنند.»
در آن زمان نیز خانم ملالی جویا غافل از حضور نیروهای اشغال گر و ناتو خواهان مجازات جنگ سالاران و سران جهادی بودند، نه مبارزه برای خروج نیروهای اشغال گر. خانم ملالی جویا فراموش نموده اند یا نمیدانند که تمام جهادی ها و و حتی زمانی طالبان در اثر بازی بزرگ امپریالیستها برای سیاست های امپریالیستی شان در کشور شکل گرفته و در مقطع های مختلف بنا به شرایط و اوضاع همان زمان مورد استفاده قرار گرفته اند و شکل گیری رژیم مزدور کابل نیز که متشکل از خائنین ملی میباشد جزء بازی های شان برای حضور دراز مدت شان درمنطقه است .
ما تاکید میکنیم فقط وفقط با برپائی انقلاب دموکراتیک نوین و اتحاد تمام زحمتکشان جامعه به شمول تمام اقوام کشور و زنان زیر این پرچم میتوان در مبارزه با اشغال گران و سرنگونی رژیم مزدور کابل فایق آمده و در حل مشکلات عدیده از قبیل بنیاد گرائی، ستم برزنان، فقر و فلاکت، بیسوادی، جنگ و ناامنی چیره شده و  به دموکراسی واقعی دست یافت.
  توصیۀ ما به خانم ملالی جویا در اخیر اینست که این شعار خویش را مبنی بر اینکه « ..... تا وقتیکه مردم ستمکش تاجیک، هزاره، پشتون ، ازبک، نورستانی، پشته ای، بلوچ ، هندو و غیره ملت ها ی کشورما علیه "غدارها وتیکه دارهای قوم ومذهب و اربابان خارجی شان یک دست زیر پرچم استقلال آزادی عدالت و دموکراسی متحد نشویم این وطن وطن نخواهد شد » را اینگونه تصحیح نمایند!
تا وقتیکه مردم ستمکش تاجیک، هزاره، پشتون، ازبک، نورستانی، پشه ای ، بلوچ،  هندو کشور ما علیه  اشغالگران امپریالیست که حامی و بوجود آورنده غدارها و تیکه دارهای قومی و مذهبی درکشور هستند، متحد و یک دست زیر پرچم استقلال آزادی و عدالت ودموکراسی به مقاومت همه چانبه ملی مردمی و انقلابی نپردازیم این وطن وطن نخواهد شد .
بهار

20 میزان 1395 خورشیدی

تصویب قانون ضد زن یک مضحکه ای بیش نیست
جدیدا پارلمان مزدور رژیم دست نشانده قانون محوخشونت علیه زنان و اطفال را تصویب نموده است و ادعا دارند که با تصویب قانون مذکور میتوانند در محو خشونت و آزار واذیت های خیابانی و فامیلی علیه زنان  فایق آمده و چالش بزرگ که فرا روی زنان شاغل و غیر شاغل  قرار دارد را حل نمایند این موضوع همانقدر مضحک و خنده آور است که صحبت از آوردن صلح و امینت و ترقی کشور، از این تربیون ها هر روزه به گوش میرسد قوانین تصویب شده در پارلمان چنانچه تا حال ما شاهد بوده ایم در حد یک قانون در لابلای کتاب ها و تبلیغات رسانه ای برای چند مدت باقی خواهد ماند وبس!
قانون محو خشونت علیه زنان مانند هزاران قانون دیگر که تا حال تصویب شده و درحد تصویب باقی مانده خواهد بود، هیچگاه جنبه عملی پیدا نخواهد کرد. تصویب چنین قوانینی فقط جنبه تبلیغی داشته و صرفا خاک زدن در چشم ملت رنج کشیده ما خاصتا زنان می باشد .
دولت نه از طریق انتخابات آزاد بلکه از طریق پا درمیانی کشور های امپریالیستی اشغالگر و بخصوص اشغالگران امریکایی شکل گرفته است، پارلمان که هیچ مشروعیت قانونی ندارد و دوسال از ختم کار آن گذشته که غیر مشروعیت آنرا دوچندان ساخته و کابینه که متشکل از جیره خواران کشورهای اشغالگر امپریالیستی بوده و در شکل گیری اوضاع کنونی کشور وکشمکشهای سیاسی بین قدرتهای امپریالیستی روسیه، چین، امریکا و قدرتهای منطقوی برای تامین منافع شخصی شان ، هر از گاهی ارباب تبدیل نموده و جهت تامین منافع اربابان شان خلاف منافع خلق های کشور گام برداشته و در بحران های سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور نقش بازی میکنند چگونه میتواند در محو خشونت علیه زنان واطفال با تصویب قانون فایق آید ؟ در حال حاضر مثلا این پارلمان نمایشی غیر قانونی دست به استیضای دسته جمعی وزیران کابینه دولت " وحدت ملی " زده است و به تعداد شش وزیر را صلب صلاحیت نموده است خیلی خنده آور است که رژیم پوشالی به فیصله پارلمان هیچ اعتنایی نکرده است. سخنگوی رئیس اجرائیه به صراحت اعلان نمود که وزیران می توانند به کار خویش ادامه دهند. اشرف غنی در این زمینه دست به دامن ستره محکمه انداخته است. مردم مظلوم ما شاهد خواهند بود که ستره محکمه به فرمان رئیس جمهور این تصمیم پارلمان را نپذیرفته وزیران را همچنان در پست های شان ابقا خواهند نمود. این واقعیت سیمای دمکراسی دورغین و انتخابات نمایشی پارلمانی و ریاست جمهوری و ماهیت وابسته گی رژیم مزدور را بیش تر از بیش روشن خواهد ساخت شکی نیست که توده های زحمتکش افغانستان به این امر از ابتدای شکل گرفتن این رژیم آگاه بوده اند ولی چندین دهه جنگ و خون ریزی در این کشور تا حدی جو تسلیم طلبی را دامن زده و روحیه مقاومت را در بین ملیت های مختلف کشور سرکوب نموده و ازطرف دیگر وعده و نوید های که امریکائی های اشغالگر و متحدین شان در ابتدای اشغال افغانستان برای بازسازی اقتصادی و سیاسی کشور به مردم داده بودند و ثانیا پولهای انگفت که جهت سرکوب روحیه مقاومت در جهت تبلیغ فرهنگ تسلیم طلبی و مزدور منشی به امپریالیزم به عده ای از روشنفکران افغانستان در جهت ساختن تلویزون های خصوصی و گسترش سایتها ی انترنتی ، به مصرف رسید از جمله عوامل بودند که در تداوم این وضعیت و خاموشی ملت زجر کشیده ما نقش عمده بازی نموده است، تبلیغات رسانه ای دادن امتیازات مالی و شغلی به تعداد از زنان در کشور روحیه مقاومت را بیش ترا ز بیش در بین زنان کشور ضربه زده است ، در چنین اوضاع صحبت از محو خشونت علیه زنان و دموکراسی برای زنان یک دروغ بیش نیست زیرا در شرایطی که کل کشور در یک بحران سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی به سر میبرد صحبت از رسیدن به حقوق انسانی زنان و تامین حقوق مساوی زنان در قدرت و اجتماع یک خیال بیش نیست.
 ما باز هم تکرار میکنیم که فقط وفقط با خروج قوای اشغال گر و سرنگونی رژیم دست نشانده ومزدور و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین میتواند در افغانستان احقاق حقوق انسانی تمام ملیتهای کشور و زنان تحقق پیدا کند و به سمت ترقی و پیشرفت گام برداشته و تا محو کامل ستم پیش رود. 

(بهار) 

۱۳۹۵ مهر ۱۷, شنبه

سخنی چند درباره نهادهای مدنی و انجوها
"بهار"
 5 میزان 1395

شرایط کنونی، که بحران سیاسی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی کشور را از هر سو فرا گرفته است و خلق های ستمدیده و بی گناه این مرز بوم هر روز آماج کشت و کشتار اشغالگران و رژیم پوشالی و زد و بندهای سیاسی باندهای ارتجاعی حاکم قرار می گیرند، شاهد پیچیده تر شدن روزافزون اوضاع کشور و وخیم شدن وضعیت توده های ستم دیده و مظلوم کشور خویش هستیم.
در این میان زنان به مثابۀ جنس دوم یا شهروندان درجه دوم از آسیب پذیری بیشتری برخوردار هستند. علت این وضعیت، نه ضعف جسمی و فزیکی آنها بلکه مناسبات اجتماعی ارتجاعی حاکم در جامعۀ افغانستان میباشد. ولی هر گاه آسیب شناسی یک واقعه مطرح باشد، حتی روشنفکرانِ به اصطلاح سکولار، زنان را با کودکان در یک ردیف قرار داده و واقعۀ مذکور را مورد آسیب شناسی قرار میدهند. این‌گونه آسیب شناسی مبتنی بر بینش مردسالارانه ای است که طبق آن زنان از لحاظ ضعف جسمانی با اطفال قابل مقایسه هستند.
در چنین اوضاع آشفته، متشنج و بهم ریخته ای که مردم کشور ما از یک سو  بار استعمار امپریالیزم جهانی را بر دوش میکشند و از سوی دیگر حاکمیت پوشالی، مزدور و نا کارآمد "حکومت وحدت ملی" بر دوش شان تحمیل شده است و افغانستان به دیگی می‌ماند  که هر کسی آش خودش را در آن می‌پزد، مسئلۀ ستم بر زنان یکی از داغ ترین مسایل مطرحِ جامعه می‌باشد.
در ابتدای تجاوز بر افغانستان و اشغال کشور، شعار رنگ و لعاب دارِ آزادی زنان افغانستانی از چنگال ستم شوونیستی "امارت اسلامی" طالبان، به عنوان یکی از روکش‌های برجستۀ لشکرکشی امریکا و متحدینش بر افغانستان مطرح گردید. این شعار آنقدر پر سرصدا بود که تعداد زیادی از زنان فعال کشور را به سوی خودش جلب نمود. این زنان که می‌توانستند نیروی محرکۀ انقلاب آزادی‌بخش برای تمامی خلق‌های افغانستان باشند به پیشگاه اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین شان سر فرود آوردند و از رژیم دست نشاندۀ کرزی پشتیبانی نمودند.
اما با وجود 15 ساله شدن حضور اشغالگرانۀ امپریالیست‌های امریکایی و متحدین‌شان وعمر رژیم دست نشانده در افغانستان، آن‌ها با علیرغم انجو بازی ها و تبلیغات وسیعی که با استفاده از امکانات مالی به‌دست آورده از چپاول خلق های تحت ستم کشورهای تحت‌سلطۀخویش و استثمار طبقات زحمت‌کش کشورهای خویش پیش برده اند نتوانسته اند گام‌های اساسی و بنیادی برای محو ستم شوونیستی مرد سالارانه در افغانستان بردارند. بیشک توانستند تغییرات روبنایی معینی را در شهرهای عمدۀ افغانستان پیاده کنند. ولی آیا این تغییرات توانست در محو کامل خشونت علیه زنان مؤثر و کارآمد واقع شود؟ قتل فرخنده، سنگ‌سار رخشانه، هزارن مورد شکنجۀ زنان و تجاوزات گروهی بالای زنان و غیره و غیره خود ماهیت دروغین شعارهای امپریالیستی و ارتجاعی را برملا می‌سازد. محو خشونت علیه زنان کاری نیست که بتوان توقع انجام آن‌را از سوی دولت مزدور و امپریالیزم امریکا داشت، زیرا که نه خواهان برطرفی کامل آن هستند و نه توان آن را دارند.
اعمال خشونت علیه زنان در جامعۀ مستعمره و نیمه فئودالی افغانستان منشأ در موجودیت طبقات در جامعه و استثمار طبقاتی، باورهای ارتجاعی سنتی حاکم بر جامعه و سلطۀ ستمگرانۀ امپریالیستی دارد. منشأ پیدایش باور های خرافی ستمگرانه نیز جامعۀ طبقاتی مبتنی بر استثمار یک طبقه توسط طبقه دیگر می باشد. طبقۀ حاکمه برای تحکیم و ادامۀ منافع طبقاتی خاص خود نیاز به ابزار ستمگرانۀ ایدیولوژیک دارد تا بتواند توده ها را به نحوی رام ساخته و آنها تن به بردگی برای شان بدهند.
رژیمی را که امریکا و متحدینش در افغانستان شکل داده اند متشکل از گروه‌های استثمارگر فیودال و بورژوا-کمپرادور هستند. تمامی این گروه ها منافع خود شان را در تداوم و ترویج افکار خرافی و خرافه پرستی می‌بینند و به نوبۀ خود آن را تقویت می‌کنند. در این بین برای فریب اذهان توده‌های کشورهای خودشان و توده‌های افغانستان کوشش دارند نشان دهند که حضور امریکا در افغانستان توانسته است در عرصۀ آزادی‌های زنان مثبت و ارزنده باشد؛ در حالی که آن‌ها در حقیقت برای حفظ ظاهر مسئله و صرفاً به عنوان روکشی برای تجاوز و اشغالگری شان، تغییرات روبنایی معینی از قبیل ایجاد مکاتب و پوهنتون ها وغیره را پیش می برند.
یکی از پررنگ‌ترین فعالیت‌های امپریالیست‌های اشغالگر تشکیل انجوهایی است که زیر نام آزادی زنان فعالیت دارند و زنان تحصیل کردۀ افغانستانی را بطرف خود کشانده اند تا توسط آن‌ها از شکل گرفتن افکار انقلابی زنان افغانستانی جلوگیری نمایند و با اهدای امتیازات مالی آنان را مبدل به مهره های سیاسی خویش سازند. امریکایی‌ها و متحدین‌شان هدف‌مندانه فعالیت‌های زنان کشور را به سمت دلخواه سیاست های امپریالیستی خویش سوق می‌دهند، روحیۀ مقاومت و میهن‌دوستی را در وجود‌شان از بین می‌برند و سمت سوی فعالیت‌های‌شان را به‌طرف صلح دوستی و تسلیم طلبی میکشانند.
افکار ایجاد شده از جانب انجوها و نهادهای مدنی ایجاد شده توسط اشغالگران که زیر نام آزادی زنان شکل گرفته است روی این مسئله متمرکز است که: " در نبود اشغالگران، افغانستان دوباره به دورۀ طالبانی خواهد رفت و زنان دوباره با شدیدترین خشونت‌های شوونیستی طالبانی مواجه خواهند شد؛ بناءً حضور امریکا و متحدینش در افغانستان برای مردمان کشور و خاصتاً زنان یک مسئلۀ حیاتی است". افکار طوری سازمان‌دهی می‌شود که گویا مسئلۀ ستم بر زنان از تمام مسایل سیاسی حاکم در جامعه جدا بوده و صرفاً یک مسئلۀ فرهنگی است و با مبارزۀ فرهنگی و انجام کارهای صرفاً نمایشی می‌توان این مسئله را حل نمود.
بناءً باید خاطرنشان سازیم که فرهنگ، ایدیولوژی و مسایل اجتماعی مسایل روبنایی یک جامعه است. این مسایل پایه و اساس مادی و زیربنایی دارند و ریشه در مناسبات تولیدی و نظام اقتصادی- اجتماعی حاکم دارد. با تغییرات صرفاً روبنایی نمی‌توان ماهیت پدیده‌های فرهنگی، ایدیولوژیک و اجتماعی حاکم بر جامعه رابه‌صورت اساسی متحول ساخت. با تطبیق مسکن می‌توان درد مریض را برای مدت کوتاهی درمان نمود ولی نمی‌توان مریض را معالجه نمود. جامعۀ بیمار افغانستان نیز نیاز به تداوی بنیادی و اساسی دارد، نه تطبیق مسکن. مسئلۀ ستم بر زنان هم جدا از دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی نیست، بلکه با آن‌ها پیوند نا گسستنی دارد.
در واقع ترس از حضور مجدد طالبان اکثریت زنان تحصیل یافتۀ کشور را به دامان بازی‌های شوم امپریالیست‌های  اشغالگر و حمایت از حضور نیروهای‌شان در کشور سوق داده است. گرچه ظاهراً در نبود نیروهای اشغالگر و رژیم دست نشانده و مزدور کنونی، امکان برگشت مجدد طالبان مطرح می‌شود، ولی دو موضوع اساسی را باید خاطر نشان سازیم:
موضوع اول:
شکل‌گیری رژیم دست‌نشانده در نشست بن خیلی هدف‌مندانه از گروه‌های متخاصم جهادی و مزدور شکل گرفت، گروه‌هایی که در گذشته شدیداً با هم اختلافات سیاسی و درگیری‌های نظامی داشتند، به کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی گوناگونی وابسته بودند و در قتل و کشتار مردم کشور دست داشتند. شکل‌دهی رژیم پوشالی از این گروه‌های متخاصم به این جهت بود که حضور دراز مدت امریکا در افغانستان را تأمین نماید؛ یعنی حقیقت مسئله این بود که برای تداوم حضور امریکا و حمایت تمامی نیروهای ارتجاعی افغانستانی از این حضور، غیر از طالبان، امریکا نیاز داشت تا اکثریت قریب به اتفاق گروه‌ها را در افغانستان در یک تفاهم ظاهری به قدرت برساند تا بتواند از خصلت مزدور منشانه اینان و همچنان از اختلافات سیاسی ملیتی، قومی، طایفه وی و سمتی این رهبران خود فروخته در جهت اجرای برنامه های تجاوزکارانه خویش استفاده نماید. از جانب دیگر این تصور را نزد مردمان این کشور ایجاد نماید که در نبود اشغالگران این گروه ها دوباره به جان هم می افتند و افغانستان دوباره به طرف جنگ های داخلی سوق داده می‌شود.
موضوع دوم:
اشغالگران در کـنار حمایت مستقیم از شوونیزم پشتون، از احـزاب و جـریان هـای سیاسی ارتجاعی غـیـر پشتون نیز کم و بیش حمایت های مستقیم و غیر مستقیم می‌نمایند و از سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" استفاده می‌نمایند. آن‌ها مسایل ملیتی و قومی را بیش از پیش دامن میزنند. از جانب دیگر آن‌ها در مقابل مردمان کشور دو گزینه را قرار می‌دهند: یا تسلیم شدن به اشغالگران و رژیم دست نشانده یا تن دادن به برگشت حکومت طالبان!
در چنین شرایط، این وظیفۀ خطیر بر دوش زنان و مردان انقلابی شجاع کشور هست که با مبارزات سخت و قبول دشواری‌ها و خطرات جانی و مالی در این راه قدم به پیش گذاشته و مشی مبارزاتی ملی مردمی و انقلابی را به توده‌های محروم این خطه نشان دهند و خشم و نفرت‌شان را در راه انقلاب دموکراتیک نوین که می‌تواند جواب‌گوی ناهنجاری‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ما باشد سوق دهند. تنها از این راه است که می‌توان با درک تمام واقعیت‌های موجود جامعۀ خویش و سیاست‌های جهانی امپریالیستی به محو خشونت علیه زنان در تمام عرصه‌ها به شکل ریشه‌یی موفق شد؛ در غیر آن انجو بازی‌ها و تغییرات روبنایی نه تنها دردی را دوا نمی‌کند بلکه در جامعۀ سنتی و عقب ماندۀ افغانستان حساسیت های توده‌یی را نیز ایجاد می‌نماید و باعث شکاف عمیق بین توده‌ها و روشنفکران، نسل نو و کهنه و شهرنشین‌ها و ده‌نشین‌ها می‌گردد، که خود زمینه‌ساز وخیم شدن اوضاع و دخالت بیشتر کشورهای منطقه و قدرت‌های امپریالیستی میشود.

بناءً با درک واقعیت‌های موجود، یگانه راه نجات کشور و مردمان کشور ما، اتحاد و یک پارچگی مبارزاتی تمام طبقات و اقشار مردمی جامعه، ملیت‌های تحت ستم، زنان و جوانان کشور و مبارزه و مقاومت فراگیر برای اخراج نیروی های اشغالگر و سرنگونی رژیم دست نشانده و مزدور و ایجاد نظام مردمی، سکولار و دموکراتیک یعنی نظام دموکراتیک نوین می‌باشد. 

۱۳۹۵ مهر ۴, یکشنبه

شکل نوین استثمار زنان
ستم بر زنان پیشینه تاریخی عمیق دارد طی گذشت قرن ها و تغییر ساختار نظام های حاکم از زمانی که انسان زندگی اجتماعی را آموخت، یعنی از زمان استفاده از ابزار برای رفع حوائج انسانی در قالب  نظام های برده داری، فئودالی و سرمایه داری شکل ستم بر زنان دست خوش تغییرات فاحش گردیده است ولی نابود نگردیده است.
چنانچه در کشورها ی امپریالیستی بعد از نابودی کامل فئودالیزم و روی کار آمدن سرمایه داری و جدایی دین از سیاست، زنان توانستند با مبارزات و جان فشانی های بسیار از حقوق نسبی برخوردار گردند از جمله میتوان به حق رای ، حق کار ، حق ازدواج دست یابند. ولی با تاسف بنا به ماهیت نظام های مذکور شکل استثمار این طبقه تغییر نموده ولی استثمار به شکل مدرن تری اعمال میگردد این استثمار به نحو تبلیغ و ترویج میگردد که گویا استثمار پذیری ضعف و ناتوانی جسمی و ذهنی جز فطرت و سرشت زنان  می باشد . چنانچه از طریق رسانه ها صنعت سینما و تلویزیون و بقیه رسانه های جمعی تمایل به آرایش ساده اندیشی و رفتار های احمقانه و کودکانه جلب توجه و حمایت مردان شدیدا جز خصلت های زنان جا زده میشود و به شدت تبلیغ می گردد، و با تاسف موضوع قسمی تبلیغ میگردد، زنانی که رفتار کودکانه و احمقانه دارند محبوب تر برای مردان هستن لذا اینگونه رفتار و کنش های اجتماعی به عنوان خصلت های زنانه پنداشته شده و زنان نیز باورمند به این پدیده میشوند که گویا زنان ساده و احمق بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و در مقابل نقش مردان قوی و حمایت کننده خانواده و سرپرست و رئیس خانواده جا زده میشود بناء، این واقعیت ماهیت این نظام ضد بشری و استعمارگر را شکل میدهد.
آنچه از طریق نظام های امپریالیستی امریکا و هم‌قماشان اروپایی‌شان به عنوان آزادی برای زنان در قلمرو حکومت شان مورد فخر و دست آورد نظام های شان تلقی  میگردد در واقع نوع مدرن تر استثمار این طبقه است. این واقعیت صرف یک ادعا نیست اندکی اگر عمیق تر و با دید بازتر جهان و رویدادهای امروزی را کنکاش کنیم در میابیم که در کنار شعار دروغین شان در باره دموکراسی وآزدی های مدنی شهروندان شان شعارشان درباره آزادی زنان نیز دروغ بیش نیست.
به این منظور با مرور کوتاه وضعیت زنان را در کشورهای پیشرفته صنعتی و کشورهای جهان سوم مقایسه می نماییم یعنی به مقایسه اجمالی به نوع استثمار زنان به دو شکل متفاوت یکی زیر نام مذهب و ارتجاع، دیگری زیر نام دموکراسی و آزادی  می پردازیم:
از زمان پیدایش مالکیت خصوصی و انحصار وسایل تولید در دست گروهی از انسان ها ، بنا به نقشی که طبیعت برای زنان در نظر گرفته است ( تولید مثل و بارداری ) به مرور زمان نقش زنان برای تولید مثل و توسعه قلمرو انحصاری-  طایفه ، قبیله ، و یا خانواده پر رنگ تر شد و این امر تا حد زیادی زنان را نیز جز قلمرو مردان قرار داد  زیرا از طریق به انحصار کشیدن بدن زن به عنوان ابزار برای تولید  بقا نسل و توسعه و تداوم آن، زنان مورد استفاده قرار میگرفتند . در اشکال مختلف از توسعه نظام های اجتماعی این بهره کشی لازمه بقا و تدوام نظام های مذکور بوده است ، و در این میان نقش ادیان نیز عامل تعیین کننده  برای استثمار و توجیه این بهره کشی برده وار گونه بوده است .
در اروپا با شروع دوران رنسانس و پیداش و انکشاف علوم تجربی و کم رنگ شدن نقش مذهب در زندگی انسان ها و تغییر ماهیت نظام فئودالی و رویکار آمدن سیستم های سکولار در جهان جنبش های زنان نیز توانستند مبارزات وسیعی را راه اندازی نموده و به حقوق چون تحصیل حق رای، ازدواج و حق کار دست یابند. لیکن نقش زنان به عنوان تولید کننده نیرو کار انسانی برای چرخش بیشتر استثمار، استثمارگران همچنان در جایش باقی است و تا زمانیکه این سیستم وجود داشته باشد این نحوه استثمار زنان باقی خواهد بود، زیرا نظام مذکور نیز یک نظام مرد سالار بوده و تداوم و بقا خویش را در استثمار تمام توده های زحمتکش و خاصتا  زنان میبیند.
بنا از زمان پیدایش نظام های طبقاتی و انحصار زنان ، توسط مردان طایفه، قبیله و خانواده تا کنون این انحصار به اشکال گوناگون تغییر شکل یافته است ولی کاملا از بین نرفته است .
در جهان امروز از حربه های مختلف برای محدود کردن زنان استفاده میشود. زنان حق دارند بیرون از منزل فعالیت داشته باشند، فعالیت های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ولی بدون فراهم سازی شرایط مناسب برای فعالیت یعنی قانون که رسما از حضور زنان در اجتماع جلوگیری کند وجود ندارد ولی شرایط طوری سرهم بندی شده است و قوانین طوری تصویب شده است که خود، زنان را از فعالیت باز میدارد . یکی از این حربه ها استفاده از تبلیغات رسانه ای است که  نقش زنان و شخصیت شانرا تحت نام مد رقم میزند بارزترین نشانه این فرهنگ سازی صنعت آرایش است طراحی بوت های با پاشنه های بلند که مانع از گشت و گذار آزادانه آنان میگردد استفاده لباس های تنگ و کوتا و الزام داشتن آرایش و بدتر از همه داشتن اندام نحیف و لاغر شدیدا ترویج میگردد. این به چه معنا است؟
من زنم و باید بدنم، لباسم طوری تنظیم شود تا نهایت استفاده جنسی را جنس مخالف من ببرد! ترویج فرهنگ پورن، استفاده از بدن زن برای تبلیغ وسایل مختلف تولید شده سرمایه داران بزرگ و صاحبان کارخانه‌جات صنعتی حتی برای فروش جوراب نیز یک زن باید نیمه برهنه و با صورت آرایش شده جنس مورد نظر را در مظهر عموم به نمایش بگذارد و تبلیغ نماید. آیا تفاوت بین فرهنگ ارتجاعی که پاهای دختران را به چوب می‌بست تا از رشد بیشتر آن جلوگیری گردد تا زنان قدم های کوچک بردارند و طراحی بوت های بلند، وجود دارد؟ هر دو استثمار است با دو شکل مختلف یکی به وسیله مذهب و رسم و روسومات تحمیل میشود دیگری به وسیله تبلیغ و فرهنگ سازی و نمونه سازی از زندگی مدرن و پیشرفته، صنعت پورن که  زنان را به مثابه برده های جنسی برای فروش کلیپ ها و فیلم های مبتذل جهت ترویج بی بند باری و عیاشی مورد استفاده قرار میدهد .
آیا تفاوت بین فرهنگ ارتجاعی که زنان را با برقه و چادر میپوشاند و آنان را جز مایملک خصوصی ( ناموس ) خویش میدانند و فرهنگی که بدن آنان را برای ارضاء خواهشات جنسی مردان برهنه میسازند در اساس وجود دارد؟ هر دو سیستم، زن را بمثابه جسمی برای مردان در نظر دارند. یکی آنرا جزء اموال شخصی و قانونی خویش میداند دیگری او را وسیله ای برای تفریح و لذت جنسی، یکی او را در قالب مذهب در آن دنیا به نیکوکاران نوید میدهد، آن دیگری در این دنیا او را برای لذت جنسی مردان طراحی میکند .
آنچه از انظار عموم پنهان می‌ماند این حقیقت است که انواع بهره کشی های جنسی در کشور های امپریالیستی از زنان به زور بالای شان تطبیق نمی گردد ؛ ولی اوضاع و شرایط طوری برنامه ریزی میگردد که این زنجیر ها را خود زنان با شوق به پاهای خویش زولانه میکنند  چنانچه سالانه در سراسر دنیای مدرن امروزی زنان برای رسیدن به معیار تعیین شده از زنان نمونه که از طریق هالیود روزانه ترویج میگردد تن به رفتن زیر تیغ جراحی پلاستکی داده و اندام شان را به استندردهای مورد نظر مردان عیار می سازند .
در محیط کاری نیز زنان از شرایط ناگواری رنج می برند زیرا زنان بنا بر طبیعت خویش نیاز به فراهم سازی شرایط کاری مناسب برای فعالیت اقتصادی دارند زنان که هر ماه با مشکل ( عادت ماهوار ) مواجه است طبعا نمیتواند کاری را که مردان انجام میدهند را تحت همان شریط انجام دهند . در کنار آن با وجودی که زنان در این کشورها به شکل وسیع به بازار کار کشانده شده اند و اکثرا در جهان صنعتی امروز طبقه کارگران زنانه شده است ولی نقش پرورش و تربیه اطفال و مدیریت خانه هنوز جز وظایف اصلی زنان قرار دارد و زنان همچنان که در خانه فعالیت بی مزد ارائه می دهند در بیرون از خانه نیز از شرایط کاری نا عادلانه و اکثرا از انجام کار برابر در مقابل مزد نابرابر رنج میبرند چون وظیفه اصلی، کار خانه و پرورش اطفال را بدوش میگیرند. اکثرا به کارهای بی‌ارزش نیمه وقته می پردازند که در مقابل آن مزد نا برابر دریافت میکنند ازین روی وابستگی اقتصادی به مردان خانواده هنوز در اساس پا برجا است .
با توجه به چنین واقعیت های موجود در نظام های امپریالیستی آنچه پشت شعار های دروغین شان مبنی بر آوردن دموکراسی و رهائی زنان  برای ملت افغانستان خاصتا زنان افغانستان قرار دارد  جز دروغی بیش نیست و وسیله‌ای است برای سرپوش ماندن جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانه شان.
با درک این واقعیت ها تنها راه نجات زنان زجر کشیده و محروم افغانستان از چنگال استثمار کهن و مدرن چه در شکل ارتجاعی آن که نیمی از پیکر یک اجتماع را محروم از تمام حقوق انسانی از جمله تحصیل، کاراقتصادی، ازدواج ، وغیره حقوق انسانی شان  میسازد و آنها را به مانند ابزار فاقد هویت انسانی مستقل مورد بهره کشی و ستم قرار میدهد و چه شکل مدرن آن که زنان را به برده های جنسی و بزک شده مبدل میسازد، در قدم اول مبارزه با اشغالگران و نظام کنونی ( اعم از بنیاد گرایان و غیر بنیادگرا) که آزادی و استقلال کشور و مردمان کشور را به حراج گذاشته اند، می باشد و در پرتو تحقق این مبارزه و بیرون راندن اشغالگران و سرنگونی رژیم دست نشانده و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین دستیابی به چنین هدف والا و انقلابی ( استقلال و آزادی ) امکان پذیر است. ناگفته نماند که مبارزه زنان علیه تمامی نیروهای عقب مانده ارتجاعی که زنان را می خواهند درحصار تنگ و تاریک خانه نگه دارند تعطیل بردار نیست. زیرا مبارزه زنان علیه بنیاد گرایان از مبارزه با اشغالگران و رژیم دست نشانده جدا نیست. در شرایط کنونی رژیم دست نشانده و مزدور کابل و امپریالیست های خون خوار جهانی خود در استثمار زنان این مرز بوم در کنار استثمار تمام خلق‌های تحت ستم این کشور فقیر و جنگ زده نقش اصلی را ایفاء می نمایند ، به همین منظور تا حال سیاست‌های استعمارگرانه شان برای فریب اذهان توده های کشورهای خودشان و فریب زنان افغانستان در قالب تغییرات روبنایی اندکی بیش نبوده است که قشر کوچک و خاص  از زنان از آن بهرمند شده اند ، بنا شعار دسته هشت مارچ زنان افغانستان به تمام زنان آگاه و زجر کشیده افغانستان حاوی دعوت  به مباره انقلابی برای خروج نیروهای اشغالگر و نابودی مزدوران دست نشانده شان از کشور در قالب برپائی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی است.
با پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین رهائی تمام توده های مظلوم و زجر کشیده این کشور بخصوص زنان به آزادی و استقلال واقعی دست می یابند و برای محو هر گونه ستم به پیش حرکت می کنند.
پیش بسوی بر پایی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی.
مرگ بر امپریالیزم اشغالگر امریکا- متحدینش و رژیم دست نشانده
زنده باد جنبش انقلابی زنان افغانستان (دسته هشت مارچ زنان افغانستان)

(بهار)
عناوین مندرج این شماره از نبرد زن :
برای مبارزات انقلابی زنان بسیج شویم!
آموزش سیاسی زنان را ارتقاء دهیم
مادران افغانستانی، ستمدیدگان فراموش شده !
من تشنه آزادی ام (شعر)
سرنوشت زنان و دختران افغانستان، در انتخاب بد و بدتر، یا خوب و خوبتر؟
افزایش خشونت علیه زنان  
الا ای نونهال زندگانی (شعر)
وضعیت زندانیان درزندان های کشورچگونه است؟
من حقیقت سازم از رویای خود (شعر)
سال 1395 خورشیدی فرا رسید
  عشق را باور کن!

عشق را مجازات می کنند

****************
برای مبارزات انقلابی زنان بسیج شویم!
افغانستان کشوری است مستعمره نیمه فئودال که در چنگال اشغالگران متجاوز امپریالیستی قرار دارد و پانزدهمین سالگرد اشغال کشور رفته رفته پشت سر گذاشته میشود و چهره اصلی اشغالگران متجاوز امپریالیستی که تحت بهانه "آزادی زنان از اسارت طالبانی"  به افغانستان حمله ور شدند، روز به روز به آنعده از زنان و مردان ستمدیده ای که فریب گروه های تسلیم طلب را خورده بودند واضح میگردد.
گروه های تسلیمی طلبی که میگفتند آمدن اشغالگران به این سرزمین "بارقه امید در چشمان اشکبار ملت" افغانستان است و با این بهانه توانستند یک تعدادی از زنان و دختران جوان تحت ستم جامعه را به سوی خود جلب کنند، تا از طریق تطمیع منابع امپریالیستی به نان و نوائی برسند، ولی باید گفت دیگر سلاح این گروه ها فرسوده شده و مردم به فریب و نیرنگ های اشغالگران، رژیم دست نشانده، احزاب و سازمان های راجستر شده و گروه های تسلیم طلبی که زیر بیرق اشغالگران خزیده اند، پی برده اند. مردم این سرزمین با مشکلات متعددی از قبیل فقر، بیکاری، رنج، درد، انواع مظالم اجتماعی، مهاجرت، آوارگی وهزاران هزار درد و مشقتی که دمار از روزگارشان در آورده دست و پنجه نرم میکنند.   
با این نمونه ها در طی پانزده سال گذشته در کشور، ما شاهد اعتراضات زنان از آدرس "دسته هشت مارچ زنان افغانستان" علیه اشغالگری نظامی امپریالیستی، مجموع قوانین نابرابر اجتماعی که زنان را بیشتر از قبل مورد ستم و ستمگری قرار داده است و حضور فعال در میان زنان روستاها و ولسوالی های یک تعداد از ولایات کشور  بوده ایم.
بر مبنای همین مبارزات برحق استقلال طلبانه و آزادیخواهانه زنان این سرزمین است که مبارزه در درون کشور چهرۀ دیگری به خود گرفته و پیش میرود. همچنان در مورد ادعاهای کاذب رسانه های رژیم و گفتگوهای تقلبی و ساختگی که عادت دارند آنچه را درین سرزمین اتفاق می افتد وارونه جلوه دهند و آنعده رسانه هایی که حاضر شده اند پا در رکاب اشغالگران گذاشته و به دست بوسی آنها بشتابند، زنان فعال "دسته..."  توانسته اند دوشادوش مردان انقلابی به خوبی نقش خود را ایفاء نموده و دست به افشاگری وسیع درین رابطه بزنند.
"دسته هشت مارچ زنان افغانستان" افتخار دارد که از آوان عرصه مبارزاتی اش تا کنون برای پیشبرد وسیع مقاومت ملی مردمی وانقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده شان فعالانه سهم گرفته و مبارزه میکند هرچند درین راستا با فراز و نشیب مبارزاتی نیز توام بوده است.
"دسته هشت مارچ زنان افغانستان" وظیفه و رسالت تاریخی خود میداند که تلاش به عمل آورد تا جنبش رهائی زنان جامعه را علیه هرگونه ستمگری ها، طیف وسیعتری داده و بر منبای آن است که از آنعده زنان و مردان مبارز و رزمنده ای که خواهان رهائی شان از زیر بار اسارت و بردگی و یوغ استعمار هستند، توقع داریم صرفا به کار یک روزه مراسم تجلیلیه هشت مارچ اکتفاء نکنند، بلکه بیایند تا دست در دست هم و پا به پای هم هشتم مارچ را در هر روز سال زنده کنیم و برای اعتلای یک جنبش وسیع زنان مجدانه به پیش رویم.
کشورهای امپریالیستی با روی کار آوردن حاکمیت دست نشانده شان در افغانستان گرچه توانسته اند عده ای از زنان را به پای میزهای پارلمانی ،ریاستی و غیره بکشانند، اما اینکه وضعیت زنان از قبل بدتر گردیده بر هیچکس پوشیده نیست و امروز کمتر کسی است که پیرامون حق تلفی زنان در شرایط کنونی نداند!
لذا وظیفه و رسالت ماست که صفوف فشرده زنان و دختران جوان در افغانستان را بر محور مقاومت ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده شان سمت و سو دهیم. با بسیج فشرده زنان و دختران جوان دوشادوش مردان انقلابی است که میتوان  دست به مبارزات بی امان زد و میتوان کاخ های ستم را ویران نموده و زنان رنجدیده این دیار را به سمت رهائی رهنمون گردید. سپس بر فراز ویرانه های کاخ ستم است که میتوان درفش استقلال و آزادی کشور را به اهتزاز در آورده و جنبش وسیع زنان افغانستان را بعنوان جزء لایتجزای جنبش بین المللی زنان دامن زد.
ما برای رهائی از انواع ظلم و ستم،  به تغییر نیازمندیم، تغییری بنیادی و اساسی، تغییری که انقلابش میخوانیم. این انقلاب پایه و اساسی دارد که مبارزه اش می نامیم. ما تمامی زنان و دختران جوان را برای پیوستن به مبارزه و یاری رساندن به جنبش انقلابی کشور برای انقلاب و رسیدن به آزادی دعوت میکنیم!
پس با اراده و عزم متین و استوار
با تکیه به قدرت آهنین توده ها و زنان ستمدیده این دیار
بیاییم تا جنبش وسیع زنان را هرچه شگوفا ساخته و بر برج و باروی بیدادگران زمان حمله ور گردیم !
سرفراز باد مبارزات بی امان زنان در افغانستان علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده شان
پیش به سوی برپائی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی وانقلابی

****************
آموزش سیاسی زنان و دختران را ارتقاء دهیم
در شرایط و اوضاع کنونی افغانستان که تسلط اشغالگران امپریالیست و حاکمیت رژیم دست نشانده و تخریبات و دهشت افکنی هایشان ادامه دارد و توده های وسیع مردم در زندگی رنج آور و بدبختی های روز افزون، ترور، اختناق و ویران گری های بیشماری به سر میبرند، استقلال و تمامیت ارضی به زنجیر اسارت و غارتگری کشانیده شده است، تمام موسسات قدرت دولتی و ارگانهای ذیربط نظامی، امنیتی و قضایی به دست نیروهای مزدور و میهن فروش و آدم کشان حرفوی افتاده است، به جای اینکه کلیه نیروهای ملی، دموکراتیک و وطندوست و همه زحمتکشان کشور، در مبارزه علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی شان برای کسب استقلال و تمامیت ارضی  بسیج و هم آهنگ گردند و مساعی شریفانه و قاطعانه به خرج دهند، اطلاعات جمعی و وطن دوستانه خویش را در این راه ارائه نمایند و درین راه دوشادوش زنان، مبارزات ملی مردمی وانقلابی را دامن زنند، متاسفانه دیده میشود که بیشترین آنها در میدان مبارزه فقط متکی به مردان حرکت میکنند و در اکثریت غریب به اتفاق این گروه ها، زنان از نظرشان دور نگاه داشته میشود و فکر میکنند که صرفا مردان نقش تاریخ ساز اجتماع را برعهده دارند به این خاطر اکثریت اوقات نقش زنان نادیده گرفته میشود که این کاری است اساسا نادرست.
افغانستان کشوری است مستعمره نیمه فئودال که در چنگال اشغالگران متجاوز اسیر مانده و دارای نفوس تقریبی 35 میلیونی است و نصف این مجموع نفوس را زنان تشکیل میدهند. اکثریت این زنان عمدتا از طبقه کارگر و دهقانی هستند که عقب مانده، ستمدیده و دارای آگاهی سیاسی نازل هستند.
"دسته هشت مارچ زنان افغانستان" به عنوان یگانه نهاد ملی دموکراتیک که در خدمت بسیج فشرده زنان بخاطر برپائی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی وانقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده شان در درون کشور میرزمد، وظیفه خود میداند تا زنان زحمتکش شهری و روستائی را به سوی خود جلب نماید. ما باید آنها را برای چنین مبارزه‌ای بسیج نماییم. با این آگاهی که هیچ جنبش توده‌ای واقعی بدون شرکت فعال زنان میسر نمیشود.
همه ما به خوبی میدانیم که زنان نیمی از پیکر وسیع اجتماع را تشکیل میدهند و دوشادوش مردان میتوانند آرمان مشترک پیروزی و شکوفائی را به پیش سوق دهند. اگر زنان جامعه آگاهی سیاسی داشته باشند و آموزش سیاسی ببیند میتوانند در پیشبرد اهداف انقلاب دموکراتیک نوین در افغانستان به نحو شایسته ای کمک نمایند. اما اگر عقب مانده و تحت ستم باشند به طور یقین نه بدلیل ضعف اراده بلکه به خاطر عقب افتادگی شان میتوانند انجام آرمان مشترک را به خطر مواجه نمایند.
اگر زنان بتوانند خود را از ناآگاهی ها و عقب ماندگی ها برهانند نقش عظیمی در پیشبرد این ارمان ایفاء خواهند کرد و برعکس اگر ازین نا آگاهی و عقب ماندگی بیرون کشیده نشوند، می توانند سدی در راه پیشرفت آرمان انقلاب گردند.
زنان طبقات متفاوت اجتماع ما، مانند مردان این طبقات، اتباع آزاد این سرزمین اند و حق مسلم شان است که آموزش سیاسی ببینند. اگر زنان جامعه ما آگاهی سیاسی را کسب کنند میتوانند پایه های انقلاب دموکراتیک نوین را تقویت کرده و تکامل بخشند. چنانچه آنان عقب بمانند و نا آگاه نگه داشته شوند برعکس میتوانند پایه های انقلاب دموکراتیک نوین را تضعیف نموده و سازمان های اجتماعی درین راستا را بی اثر کنند.
زنان از قدرت و صلابت خاصی برخوردارند. در جامعه ما زنان مادرانی هستند که جوانان ما را پرورش میدهند. آنها می توانند روحیه یک کودک را فلج کنند و یا برعکس جوانی با روحیه سالم که قادر به جلو راندن کشور ما باشد تحویل دهند.
تمام این مطالب بستگی دارد که آیا زن در نظام اجتماعی کنونی کشورمان که یک کشور مستعمره نیمه فئودال است، به کدام جهت سمت و سو می یابد. آیا جهت انقلاب برای رهایی زنان ستمدیده از زیر یوغ اسارت و بردگی یا جهت تسلیمی و تسلیم طلبی ملی و طبقاتی در قبال اشغالگران و رژیم مزدور و میهن فروش؟!
یقینا نقش "دسته هشت مارچ زنان افغانستان" نسبت به هر شرایط دیگر، حکم میکند که با صلابت و پایداری بیشتر، تعهد و عزم راسخ و گام های استوار وآهنین‌تر در راه بسیج فشرده زنان جامعه قد علم نموده و برای ارتقاء آموزش سیاسی میان آنها در راستای بسیج فشرده زنان و دختران جامعه بر محور مقاومت ملی مردمی وانقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده شان کار و پیکار انقلابی نماییم.
****************
مادران افغانستانی، ستمدیدگان فراموش شده !
افغانستان کشوری است که زنان به انواع و اشکال متفاوت توهین وتحقیر وسرزنش میشوند. یکی ازین نوع ستمدیدگی زنان، پورنوگرافی (تملک مردان بر زنان) است.
مردان افغانستانی در اکثریت غریب به اتفاق، حتی آنهائیکه خود را تا حدودی انقلابی میخوانند و دم از حقوق برابر زن و مرد میزنند و برای رهایی این قشر وسیع ستمدیده اجتماعی حرکت میکنند، حاضر نیستند نام زنان و مادران شان را در حضور جمع مطرح کنند.
چندی قبل در یک محفل خصوصی میان دوستان نشسته بودیم، وقتی بحث پیرامون حقوق و امتیازات زنان افغانستان بالا آمد، هرکس به نوبه خود درین زمینه نظراتی را ارائه نمود. یکی از دوستان ما چنین بیان نمود:
" من با تحصیل زنان هیچ مشکل ندارم. میتوانید از خانه من معلومات بگیرید. من اصلا ممانعتی به درس "بچه ها" ی خود ندارم. "
درین میان یکی از دوستان روی همین جمله رفیق خود مکث کرد و پرسید، دو چیز در لابلای جملات شما دیده میشود، اول کلمه "خانه" و دوم کلمه "بچه ها" که برای من واقعا گنگ و مبهم است. اینجا ما بحث روی سبک کار تحصیلات زنان و مشکلات متعدد آنان داریم و از تو خواستیم که در مورد همسر خودت کمی معلومات بدهید ولی مثل اینکه متوجه طرح سوال ما نشدید؟!
دوست مربوطه با یک هیجان خاص گفت : " به نظرم که شما متوجه جواب من نشده باشید. ما در اصطلاحات خانوادگی خود از قدیم الایام به همسر خود این تکیه کلام ها را استفاده میکنیم. تکیه کلام های "خانه" و "بچه ها" به خاطر این استفاده میشود که مرکزیت خانوادگی را در زن متبارز میسازد ازین خاطر کلمه "خانه" به وی ابلاغ میشود و همچنان کلمه "بچه ها" بخاطر این ابلاغ میگردد که مرکز ثقل خانواده در تربیت اولاد را زن تشکیل میدهد. به این خاطر است که ما به جای کلمه زن ازین نوع کلمات استفاده میکنیم و این یک رسم و عنعنه مخصوص خانوادگی است. نه تنها برای ما بلکه برای برای اکثریت اقشار اجتماعی همین نوع برخورد صورت گرفته و میگیرد. این دیگر جای سوال و انتقادی نیست!"
جر و بحث ها حول و هوش همین مسائل دور خورد اما متاسفانه هیچ یک از طرفین کوتاه نیامدند و نتیجه ای نیز از آن حاصل نشد. دلیل آن واضح است، افغانستان کشوری است مستعمره باخصایل نیمه فئودالی که افکار و اندیشه های اجتماعی نیز در قالب چنین نظامی شکل میگیرند و پرورده میشوند، که باید علیه اینگونه نظامی (مستعمراتی نیمه فئودالی) مبارزات خستگی ناپذیری به پیش برده شود. 
وقتی از حالات استعماری کشور حرفی بر زبان آوریم، منظور ما از عبارت کلمه استعمار این است: استعمار عبارت است از سیاست دولت های امپریالیستی که هدفش برده کردن مردمان کشورهای کم رشد و بهره کشی از آنها است. دولت های امپریالیستی برای تحکیم تسلط خویش مانع تکامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشورها می شوند. البته در قرون گذشته یعنی قبل از پیدایش امپریالیزم نیز استعمارِ سرزمین های غیر وجود داشته ولی ما در تعریف خود به استعمار در قرن بیستم توجه کرده ایم که خود به شکل تقسیم سرزمین های جهان و ایجاد امپراتوری های مستعمراتی یکی از وجوهات مشخصۀ دوران امپریالیستی است.
مستعمره: یعنی سرزمین فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی که کاملاً در همه شئون تابع دولت امپریالیستی استیلاگر است. این دولت و انحصارات امپریالیستی آن از مستعمره به عنوان منبع مواد خام و نیروی کار ارزان و بازار فروش کالاها و عرصۀ سرمایه گذاری های پر سود و همچنان به مثابۀ پایگاه های نظامی و سوق الجیشی استفاده می کنند.
استعمار کهن و استعمار نوین حامی و پشتیبان مرتجع ترین قشرهای محلی بوده و اشکال فیودالی و ماقبل فیودالی را همچنان پابرجا نگهداشته و به کمک آن اقتصاد را به عقب ماندگی و زحمتکشان را به فقر و گرسنگی محکوم می کند. عقب ماندگی اقتصادی محصول غارت و سلطۀ انحصارات امپریالیستی و نتیجۀ سیاست های استعماری و نو استعماری دولت های امپریالیستی است نه ثمرۀ مناسبات اقتصادی معمولی بین کشورهای فقیر و کشورهای غنی به طور اعم.
مبارزه علیه استعمار و فروریختن سیستم مستعمراتی: علیه سلطۀ استعماری، علیه این غارت و سلطۀ سیاسی و اقتصادی، مردمان کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره به پا خاسته و مبارزۀ شدیدی را برای آزادی ملی و استقلال اغار کردند. نهضت استقلال طلبی پس از جنگ جهانی اول و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم به دوران عالی تری گام گذاشت. امواج نیرومند نهضت های رهایی بخش ملی طومار سیستم جهانی استعماری را تا حد زیادی درهم پیچید. در نتیجه استعمارگران کهن تا حد زیادی ناچار شدند سیستم استعماری شان را تغییر دهند. این سیستم قبل از آن عمدتاً یک سیستم استعماری بود و بصورت غیر عمده یک سیستم نیمه استعماری. اما پس از آن ناچار شدند آن را عمدتاً به یک سیستم استعماری نوین تغییر دهند. با وجودی که از اواخر قرن بیست به اینطرف یکبار دیگر امپریالیست ها، به ویژه امپریالیست های امریکایی، تا حدی سیاست های استعماری کهن، مثلاً در افغانستان و عراق، را در پیش گرفته است، اما سیستم استعماری کنونی در سطح جهان کماکان یک سیستم عمدتاً استعماری نوین باقی مانده است.                     
در عصر ما مبارزه برای رهایی از شر سلطۀ استعماری کهن و نوین امپریالیزم در کشورهای تحت سلطۀ امپریالیزم یکی از دو مولفۀ انقلاب جهانی است و در پهلوی مبارزات طبقۀ کارگر و متحدینش در کشورهای امپریالیستی قرار دارد.
افغانستان کنونی جائی است که هنوز هم برای زنان کلمات متداوله " سیاه سر" " عاجزه " " کوچ " " خانه " " اشتوک ها (بچه ها) "   "پای شکسته" و دیگر کلمات متداوله بر آنان ابلاغ میشود.
افغانستان کنونی جائی است که هنوز هم برای زنان جامعه جایگاه ویژه ای اختصاص نیافته است که مردان زنان خانواده را با نام شان صدا کنند و یا اینکه افتخارگونه نام همسرشان را به زبان آورند، زیرا هنوز هم از گرفتن نام همسرشان در جمع هراس داشته و آنرا به اصطلاح برخورد به غیرت شان میدانند!
افغانستان کنونی جایی است که هنوز هم اعضای خانواده ها، مادران را با نام فرزندشان صدا میکنند تحت عناوین " مادر فلانی" ، البته اگر پسری در خانواده موجود باشد و اگر خانواده پسری نداشته باشد و فرزندان مادر دختر باشند، در آنصورت مادر را بنام "سیاه سر" خانواده صدا میکنند و دلیل شان تکیه بر مسائل "ناموسی" خواهد بود که زن "ناموس" خانواده است.
به این ترتیب است که وقتی نامی از زنان برده نشود و دایما توهین و تحقیر و ناسزا بشنوند، میتوان گفت اسامی زنان جامعه به فراموشی سپرده میشود و در چنین جامعه ای است که اگر مبارزه اصولی و قاطع در نحوه  برخورد با زنان صورت نگیرد، زنان بعنوان جنس درجه دوم همچنان تحت پورنوگرافی مردان باقی خواهند ماند و نابرابری زنان و مردان همچنان ادامه خواهد داشت.

****************
من تشنه آزادی ام
من مرغک تشنه آزادی ام
در پی آبادی ام
در قفسم اسیر دشمن
من تشنه لبخند مرغانم
من تشنه آزادی و آبادی میهنم
ز بس بشنیدم صدای مرمی و تفنگ این ظالمان را
صدای آزادی و لبخند را به فراموشی سپردم
زبس بشنیدم ناله های مادر مرغان را
زبس بشنیدم گریه جوجه مرغان را
صدای کسانیکه در اسیر دشمن اند
صدای ماتم و درد
فراموشم شد
صدای لبخند و شادی و آواز خواندن
دیگر نشنیدم صدای لبخند و شادی مرغان را
دیگر نشنیدم صدای جوچوی جوجه مرغان را
من همان مرغ تشنه آزادی ام
که همه چیز را به فراموشی سپرده ام
"مرسل نبرد"

****************
سرنوشت زنان و دختران افغانستان
در انتخاب بد و بدتر، یا خوب و خوبتر؟
این سنجش برای هرشخص عاقلی در هر مرحله از زندگی به‌طور حتم وجود دارد تا لحظه‌ ای در دنجی نشسته و با خود بیاندیشد که در یک مرحله خاص از زندگی که قرار گرفته چه چیزی را از دست داده و چه چیزی را به‌دست آورده است تا به رویت آن تصمیم گیری نماید که گام بعدی خویش را در زندگی چگونه بردارد. منطقآ‌ هم برطبق همین سنجش مضار و منافع است که باید بازی شطرنج زندگی را هدایت نمود و میزان نسبتآ بالاتری برد را از آن خود ساخت تا کم و بیش رضایت خاطری در زندگی به‌دست آوریم. همین رضایت‌های اندک و بیشی از زندگیست که ما را امید می‌بخشد برای بیشتر زنده ماندن و رفتن به سمت دورنمایی که ما در زندگی برای خود ترسیم می‌کنیم؛ وگرنه هرکسی که اندکی خرد داشته باشد میداند که ادامه دادن راهی که در آن ضرر همیشه‌گی نهفته است چقدر ساده لوحانه است.
حالا سوالی که برای اکثریت زنان و دختران این سرزمین روی دست گرفته میشود، نحوۀ دید به مضار و منافع است که درینجا اول به بررسی اجمالی شش ماه قبل نظری می اندازیم:
از برج حمل 1395 تا اواسط سنبله 1395 خورشیدی، بیش از پنج هزار مورد خشونت علیه زنان در افغانستان ثبت شده است که 241 مورد قتل زنان را دربر گرفته است. اینها فقط ارقامی است که ریاست حقوق بشر در افغانستان انتشار داده است، حالا در کشوری مستعمره نیمه فئودال که رژیمی مزدور و دست نشانده بر آن حکم میراند و از پانزده سال بدینسو مورد تهاجم و لشکر کشی اشغالگران امپریالیستی قرار گرفته است، خشونت های فراوان دیگری علیه زنان این سرزمین صورت گرفته که یا از انظار عموم پنهان مانده است و یا اینکه رژیم پوشالی نتوانسته به آنها دسترسی پیدا کند. بناء این عدد پنج هزار خشونت ساحاتی را در برمیگیرد که رژیم برآن نفوذ داشته و توانسته  این ارقام را ثبت نماید، مابقی ساحاتی که از کنترول رژیم خارج است، را میتوان گفت که چنین آماری وجود دارد اما ثبت نمیباشد. بدین اساس میتوان گفت که این پنج هزار خشونت ثبت شده بخشی از مجموع کل خشونت های جاری علیه زنان به شمار میرود.
پانزده سال قبل، هنگامیکه ارتش متجاوز یانکی قصد حمله به این خطه را نمود، لورا بوش (بانوی اول) ایالات متحده امریکا، در پیام رادیوئی اش خطاب به مردم امریکا اعلام کرد که یکی از دلایل جنگ "علیه تروریزم" در افغانستان، رهایی زنان از رفتار خشونت آمیز امارت اسلامی طالبان است.
پس از پانزده سال اشغال نظامی افغانستان، نه تنها زنان ستمدیده این دیار رهایی نیافته اند بلکه تا کنون با آنها بعنوان ابزار مالکیت شخصی برخورد شده است و روزی نیست که خبر از کشتن، سنگسار، آتش زدن، لت و کوب توسط والدین، شوهران، تجاوزات جنسی، زندانی کردن زنان و دختران، فرار از منزل از دست خشونت خانوادگی، فروش زنان ، ازدواج دختران خوردسال، بد دادن دختر (در بدل خون بهاء)، تیزاب پاشی، طلاق های اجباری، حامله کردن اجباری، سقط جنین اجبار، محاکمه های صحرائی و غیره، به گوش نرسد و یا از رسانه ای پخش نشود. اینها رفتارهایی است که بعنوان خشونت علیه زنان در افغانستان به اوج خود رسیده و رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان در جامعه افغانستان تا هنوز ریشه دار و حاکم است.
 حدود یک ماه قبل، رسانه ها اعلام نمودند که در منطقه دور افتاده ولایت غور یک دختر 14 ساله حامله به نام زهرا فرزند محمد اعظم، توسط والدین شوهرش مورد شکنجه و لت و کوب قرار گرفته و بعدا سوختانده شده است که پس از انتقال وی به کابل، در شفاخانه جان داد.
این دختر بعنوان خون بهای همسردوم پدرش به خسربوره پدرش به رسم "بد" داده شده بود و مجبور به ازدواج گردید.
دولت بریتانیا در یک گزارش خود که ماه جولای 2016 به دست نشر رساند اعلام کرد که : " موارد ثبت شده در ارتباط به خشونت علیه زنان در نیمه سال جاری 2016 افزایش یافته است."
همچنان کمسیون حقوق بشر افغانستان نیز از 5132 مورد خشونت به شمول 241 مورد قتل زنان را گزارش داد و یکی از فعالین حقوق بشر افغانستان بنام "ویدا ساغری" نیز اذعان نمود که در نظام حاکم افغانستان خشونت علیه زنان به شکل سرسام آوری افزایش یافته است.
درست است که رژیم پوشالی دروازه های مکاتب را باز گذاشته و یک تعداد اقلیت زنان را به چوکی های وزارت و وکالت رسانده است، اما این دلیلی بر رهایی زنان از چنگال خشونت شمرده نمیشود. اکثریت زنان ستمدیده این دیار بخصوص آنعده از زنان مناطق روستایی افغانستان در مجموع وضعیت بدی دارند و غالبا ارزش آنها در خانواده ها کمتر از ارزش حیوانات است.
بر اساس همین دید و عدم آگاهی سیاسی مردان خانواده ها، دیده شده که اکثریت مردان مناطق دور دست از داشتن دختر متنفر هستند و هیچ ارزشی به داشتن اولاد دخترشان نمیدهند و اکثریت دختران خوردسال نیز در معرض تهدیدات پدرانشان قرار میگیرند.
بدین اساس است که زنان ستمدیده این دیار وقتی در مقام مقایسه می نشینند، دوره حاکمیت امارت اسلامی طالبان را با دوره اشغال کشور و رژیم دست نشانده شان مقایسه میکنند و اینجاست که انتخاب میان بد و بدتر پیش پای شان قرار میگیرد.
در حالیکه ما نیازی به انتخاب بد و بدتر نداریم، چرا خوب و خوبتر را مثال نیاوریم؟
زنان ستمدیده هیچ راه دیگری به جزء بیرون راندن نیروهای اشغالگر از کشور، فروپاشی رژیم دست نشانده و حصول استقلال سیاسی افغانستان و روی کار آوردن جمهوری دموکراتیک نوین نخواهند داشت.
ما میتوانیم و باید ازین بن بست ها عبور کنیم و باید خوب را جایگزین بد بسازیم تا دیگر نیازی نباشد سرنوشت مان را میان بد و بدتر رقم زنیم.
به پیش در راه برپائی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی وانقلابی علیه اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی
****************
افزایش خشونت علیه زنان
مرسل نبرد
درشرایط واوضاع کنونی که افغانستان در چنگال اشغالگران امپریالیست واشغالگران داعشی قرار دارد ورژیم دست نشانده اشغالگران امپریالیست بر حاکمیت دست نشاندگی تکیه زده است،  فقر، بیکاری وخشونت علیه زنان روزبه روز افزایش می یابد. از زمان آغازحکومت به اصطلاح وحدت ملی که توسط وزیرخارجه ایالات متحده امریکا( جان کری) ساخته شد خشونت بالای زنان روز به روز افزایش یافته و قوس صعودی خود را پیموده و می پیماید. البته حکومتی که توسط اشغالگران ساخته شود، بهتر از این نمی شود و نمیتوانیم توقع بیشتری از آن داشته باشیم.
گر چه اشغالگران و رژیم دست نشانده شان مدعی اند که به زنان حق و حقوق شانرا داده و آنها را از قیودات طالبان رها نموده اند. برای اینکه چهره عوام فریبانه ای خود را بپوشانند، چند زن میهن فروش را به چوکی های بلند دولتی بالا کشیده اند، به این ترتیب خواستند و می خواهند تا از یکطرف ذهنیت توده های ستمدیده امریکا را مغشوش نمایند و بتوانند با این عوام فریبی رو پوشی بر جنایات خود بگذارند و از سوی دیگر زنان افغانستان که 52 در صد جامعه ما را تشکیل می دهند بفریبند، و توسط زنان تسلیم شده وتسلیم طلب آنهاد را سمت وسویی تسلیم طلبی بدهند. زنان مبارز و انقلابی به خوبی درک نموده اند که حقوق شان چیزی نیست که اشغالگران و رژیم دست نشانده به ایشان اهدا نمایند، بلکه این حق از طریق مبارزات جدی و پیگیر خود زنان بدست می آید. ما زنان اعتقاد داریم که همبستگی و مبارزات پیگپر ما است که می تواند زنجیر های اسارت و بردگی را پاره کند.
 قتل فرخنده، شلاق زدن زنان در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی، سنگسار نمودن زنان در ولایت غور، قتل نادیا انجمن توسط شوهرش، تیزاب پاشیدن روی عزرا توسط شوهرش بقتل رساندن شکریه تبسم و هزاران قتل، اختطاف ها و تجاوزات جنسیتی دیگر نمونه بارزی است که  چهره حقیقی اشغالگران و رژیم دست نشانده را بنمایش می گذارد.
 قتل فرخنده در ملع عام و رو در روی پولیس رژیم دست نشانده و قتل شکریه تبسم دختر خورد سال توسط نیروهای اشغالگر داعشی دو نمونه بارزی است که هم اشغالگران امپریالیست و هم اشغالگران داعشی در مورد زنان  دارای افکار زن ستیزانه اند و زن را بعنوان جنس درجه دوم و فرمانبردار مردان تلقی می نمایند. گر چه دیدگاه اشغالگران داعشی در مورد زنان برده دارانه و غلیظ تر از اشغالگران امپریالیست است، اما هر دو دیدگاه زن ستیزانه است.
 افغانستان از جمله کشورهای در جهان است که بالاترین آمار خشونت علیه زنان را دارا می باشد. حتی زنانیکه در دفاتر دولتی کار می کنند از خشونت رهایی ندارند. طبق اظهارات مقامات دولتی و آمار رسمی رژیم دست نشانده از 10 زنی که در ادارات دولتی کار می کنند 4 زن مورد خشونت قرار می گیرد، یعنی طبق این آمار 40 فیصد زنان در ادارات دولتی مورد خشونت قرار دارند. در حالیکه ارقام خیلی بالاتر از این ها است.
این خشونت در ادارات دولتی تنها از طرف جهادی ها بالای زنان صورت نمی گیرد، بلکه غیر جهادی هایکه در ادرات دولتی کار می کنند آغشته به این خشونت می باشند. هر دو نیروی میهن فروش( جهادی و غیر جهادی) آغشته به افکار کهنه فیودالی اند و زنان را جنس درجه دوم به حساب می آورند.  
حتی اشغالگران و رژیم دست نشانده شان از همان ابتدا جار وجنجال براه انداختند که برای زنانیکه بی سر پرست و بیجا اند مکان های " امنی " ایجاد نموده اند، اما امروز بخوبی دیده می شود این مکان های به اصطلاح امن که مربوط به وزارت امور زنان می شود و تقریبا در تمامی ولایات کشور بوجود آمده است، نه مکان های مصئون وامن بلکه مکانهای استفاده جویانه جنسیتی برای مقامات بلند پایه دولت دست نشانده است. زن و دختری که یک مرتبه به این مکان های به اصطلاح امن داخل گردد آینده اش کاملا خراب و برباد می گردد. کسانیکه در این مکان های رفته اند صد بار راضی به شکنجه های که در خانه پدر و یا شوهر اند می باشند.
بریدن بینی و گوش زنی در ولایت بغلان، اختتاف دختری درولایت کندز و فروختن آن به 300000 افغانی که همین چند ماه پیش اتفاق افتاد و استفاده جنسی ازدختران و زنان اخبار روزانه مردم افغانستان شده است. اما دولت پوشالی دربرابرتمام این ظلم های سکوت اختیارنموده وهیچ اقدامی برای دستگیری این افراد نمی نماید این است حقوق که رژیم پوشالی واشغالگران به زنان داده اند. با تجلیل نماشی ازروز زن ودادن هدیه های بی ارزش به زنان وبرگزاری سیمینارها ی پولی وانجمن های بی معنا نمیتواند حق وحقوق زنان را دوباره بازگرداند.
تاکی این همه ظلم بالای زنان ادامه خواهد داشت، تاکی سرخط خبرهای روزانه اینها خواهد بود، تاکی میتوانیم با چنین مظالم اجتماعی بسازیم؟
 تا زمانیکه به مبارزه برنخیزیم این ظلم ها ادامه خواهد داشت. زنان باید بدانند که مبارزه برای رهایی جز لاینفک مبارزه با اشغالگران است. بدون مبارزه وبیرون راندن قهری اشغالران وسر نگونی رژیم دست نشانده نمی توان از این مصیبت ها رهایی یافت.
مبارزه با اشغالگران امپریالیست واشغالگران داعشی و رژیم پوشالی بعنوان دشمن عمده کشور  و مردمان کشور باید سر لوحه مبارزات زنان افغانستان قرار داشته باشد.
این بدان معنی نیست که مبارزات علیه ستم جنسیتی را ماکول به بیرون راندن اشغالگران و سر نگونی دولت دست نشانده نمود، بلکه به این معنی است که در هر چیز باید که مسایل را عمده و غیر عمده نمود و با هر دو نباید بر خورد یکسان داشته باشیم.
" دسته هشت مارچ زنان افغانستان" از تمامی زنان ستمدیده می خواهد که برای مبارزه علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده و بیرون رفت از این مصیبت ها به "دسته هشت مارچ زنان افغانستان" به پیوندند.
پیروز باد مبارزات بر حق زنان در سراسر جهان
****************
الا ای نونهال زندگانی
الا ای نونهال زندگانی                                  که زار و ابتر وهمچون بردگانی
که قلبی داری اندرسینه پریشان                     دو چشمت ابرسان دایم به گریان
دوای رنج تو دست و دعا نیست                      شفای درد تو رحم خدا نیست
پناهگار بر فراز آسمان نیست                 در آنجا کس بر انسان مهربان نیست
همینجا هست دردت را دوایی                        به همت یابی تو نان و نوایی
کمربندی اگر محکم برزمی                           بیایی دست تو آخر به نظمی
رود وحشت شود شاداب انسان                       در آنجا میشود هر مشکل آسان
ستم نابود و استثمار معدوم                           نیابد کس یکی انسان محروم
گل صبح خوش تاریخ انسان                          رسد با رفتن ماقبلش اینسان
"ترنم طنین"

****************
وضعیت زندانیان درزندان های کشورچگونه است؟
" آزاد " 8/1/135
بعد از اشغال افغانستان توسط اشغالگران امریکایی و متحدین شان نه تنها وضعیت توده های ستمدیده افغانستان بدتر گردیده، بلکه وضعیت زندانیان و بخصوص زندانیان زن و پسران نوجوان به حالت اسفناکی رسیده است.
اگربخواهیم ازوضعیت زندانیان درزندان های کشوردر مدت 15 سال گذشته صحبت کنیم شاید ده ها کیلو کاغذ را در برگیرد. اکثریت زندانیان تحت فشار های بیش از حد روحی و جسمی قرار دارند، اما شبکه های به اصطلاح آزاد که ساخته و پرداخته اشغالگران و مزدوران شان می باشند این وضعیت اسفناک درون محابس را وارونه جلوه میدهند وسعی می ورزند تا جنایاتی که در حق محبوسین و بخصوص محبوسین زن و پسران نو جوان انجام می شود از مردم پنهان نگهدارند.
 به گفته  تعدادی از محبوسین هرات، آنها آنقدرتحت فشار مزدوران رژیم قراردارند که به مرگ شان راضی اند. بقول بعضی شان، رئیس زندان و تعدادی از افسران زندان به جای دفاع از آبرو و حیثیت زندانیان، زندان را به فاحشه خانه ای برای عیش ونوش خود تبدیل نموده اند. این وضعیت اسفناک از همه بیشتر روح و جسم بسیاری از محبوسین را می آزارد.
مسئولین محبس، زندانیان زن و پسر بچه های نوجوان را بیش از حد زیر فشار قرار می دهند و از این طریق بسیاری شان را وادار می کنند تا به خواست پلید شان تن دهند. آن عده از زنان و پسران جوانیکه از این طریق حاضر نمی شوند تا امیال شوم شان را بر آورده نمایند، شب ها به بهانه تحقیقات به دفتر کاری شان برده می شوند و به زور به آنها تجاوز می نمایند.
بدتر از همه که تعدادی از زندانیان زن به اثر فشاریکه روی شان وارد شده با جنایتکاران زندان همدست شده اند، آنها دیگر زندانیان را تحت فشار قرارمی دهند و وادار به عمل ناشایست نموده تا برای عیش و نوش جنایتکاران زندان آماده شوند.
رژیم دست نشانده از ابتدای دستت نشاندگی خانه های به اصطلاح امن را برای زنان و دخترانیکه جا و مکانی ندارند ایجاد نمود. رسانه های وابسته به اشغالگران ومیهن فروشان سر وصدا راه انداختد که رژیم پوشالی از منافع زنان دفاع می نماید.
زنانیکه با شوهران شان مشکلی پیدا نمودند وقتی به ریاست های امور زنان در ولایات مراجعه نمودند، این ریاست ها ایشان را به خانه های" امن" جا به جا نموده و به ایشان اطمینان داده که از حقوق و حیثیت  ایشان دفاع می نمایند و به همین دخترانیکه از ازدواج های اجباری فرار نمودند همین قول داده شد و به  خانه های" امن " برده می شوند.
همینکه زنان و دختران جوان در این خانه ها جا به جا گردیده سر و کله جنایتکاران رژیم پوشالی پیدا می گردد و زنان و دختران معصوم را مورد تجاوز قرار می دهند. امروز در کشور خانه های " امن " به فاحشه خانه های برای جنایتکاران رژیم دست نشانده تبدیل گردیده است.
 جنایتکاران زندان ها و خانه های به اصطلاح امن کشور را به فاحشه خانه، قمارخانه و به اصطلاح(دیسکوتیک)برای خود تبدیل نموده اند. هر ساعتی که دل شان بخواهد برای عیش و نوش به آنجا میروند وهمراه زندانیان بی کس و بی سر پناه ازطریق زور و با آوردن بوتل های مشروب ساعت ها به عیش و نوش می پردازند.
همانطوریکه رژیم دست نشانده حامد کرزی در مدت سیزده سالی که به چوکی دست نشاندگی تکیه زده بود به جز از درد و رنج، فقر و بیکاری، قتل وقتال، اختطاف و تجاوزات جنسی کاری انجام نداده به همان قسم رژیم پوشالی به اصطلاح وحدت ملی که توسط جان کری به کرسی دست نشاندگی تکیه زده جز فحاشی و بی بند و باری، فساد و جنایت، کاری انجام نداده و کشور را به جهنم سوزان برای مردمان و بخصوص زنان ستمدیده کشور تبدیل نموده است.
قرار است که امسال انتخابات مضحکه و نمایشی شوراهای ولایتی توسط اشغالگران و رژیم دست نشانده راه اندازی شود، بناء از تمامی هموطنان ستمدیده کشور می خواهم که فریب میهن فروشان را نخورده و به پای صندوق های رای نروند و انتخابات را بطور وسیع تحریم نمایند.
هموطنان ستمدیده! 
وقت آن است دست به دست هم داده و دیگرفریب این جنایتکاران و خائنین ملی و میهن فروش را نخورده و به مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده شان به پردازیم. زیرا یگانه راه نجات از این همه مصیبت و بدبختی اتحاد  و همبستگی تمامی اقشار زحمتکش برای مبارزه علیه اشغالگران و رژیم دست نشانده می باشد. باید این مبارزه تحت رهبری و پیشآهنگی طبقه کارگر تا بیرون راندن قهری اشغالگران و سر نگونی رژیم دست نشانده ادامه پیدا کند و بعدا این مبارزه تا آنجا پیش رود که دیگر نشانی از ستم باقی نماند.
به امید چنین روزی به مبارزه بر خیزید و به پیش حرکت نمایید، زیرا از طریق مبارزه جدی و پیگیر تمام اقشار زحمتکش وبخصوص زنان ستمدیده است که زنجیرهای ستم پاره می شود. پس باید برای پاره نمودن زنجیر های ستم متحد گردید و تمام نیرنگ های اشغالگران و میهن فروشان را خنثی نمود.

****************
الا ای نونهال زندگانی
الا ای نونهال زندگانی                                  که زار و ابتر وهمچون بردگانی
که قلبی داری اندرسینه پریشان                     دو چشمت ابرسان دایم به گریان
دوای رنج تو دست و دعا نیست                      شفای درد تو رحم خدا نیست
پناهگار بر فراز آسمان نیست                 در آنجا کس بر انسان مهربان نیست
همینجا هست دردت را دوایی                        به همت یابی تو نان و نوایی
کمربندی اگر محکم برزمی                           بیایی دست تو آخر به نظمی
رود وحشت شود شاداب انسان                       در آنجا میشود هر مشکل آسان
ستم نابود و استثمار معدوم                          نیابد کس یکی انسان محروم
گل صبح خوش تاریخ انسان                          رسد با رفتن ماقبلش اینسان
"ترنم طنین"

****************
من حقیقت سازم از رویای خود
بهر میهن کشور زیبای خود
گرچه خون الوده هست خاکت وطن
انتقام خواهم گرفت با دست خود
در پی ازادی خاکت منم
در پی آبادی خاکت منم
این حقیقت قصه پایان غم
بهر تو ای میهن زیبای من
خاک تو از خون ما رنگین شده
دشت و صحرا لاله زار کین شده
دشمنان را سرنگون خواهیم نمود
خفت و خواری وزبون خواهیم نمود
میخورم سوگند به نامت ای وطن
جان من قربان نامت ای وطن
"ترنم طنین"
****************
سال 1395 خورشیدی فرا رسید
این سال در حالی فرا می رسد که  چهارده سال قبل تمامیت ارضی، استقلال، حقوق و آزادی های مردمان افغانستان از طرف امپریالست های اشغالگر به رهبری امپریالیزم امریکا پایمال گردیده و این وضعیت تا کنون ادامه دارد.
این سال در حالی فرا می رسد که دو میهن فروش( اشرف غنی و عبدالله) در همان روز های اولی که توسط جان کری به چوکی دست نشاندگی رسیدند توافقنامه امنیتی را با بادار شان به امضاء رساندند و افغانستان را برای مدت طولانی به اشغالگران امریکایی فروختند. امضاء این توافقنامه به این معنی است که افغانستان از سال 2014 الی 2024 در قید و اسارت امریکا باقی بماند. حتی در این توافقنامه ذکر گردیده که در صورت لزوم این قرار داد تا سال 2034 تمدید خواهد شد. این بزرگترین خیانت ملی است که اسارت مردمان این سر زمین را در بر دارد. این بدان معنی است که افغانستان کماکان یک کشور مستعمره ـ نیمه فیودالی باقی مانده است.
این سال در حالی فرا می رسد که در ماه میزان انتخابات به اصطلاح شورای ملی و شوراهای ولایتی در پیش رو است. این انتخابات بازی سیاسی ای است که اشغالگران امپریالست و رژیم دست نشانده اش براه انداخته اند و به پیش می برند. در این بازی سیاسی اشغالگران و رژیم دست نشانده می خواهند تا توده ها را اغفال نموده و طوری وانمود کنند که افغانستان یک کشور مستقل است و تعیین سر نوشت بدست خود مردم می باشد. اما توده ها بخوبی درک نمودند که رژیم کنونی یک عروسک کوکی بیش نیست، که به ساز اشغالگران می رقصد. توده ها عملا دیده و می بینند که دولت " وحدت ملی" دولت جان کری است و سفیر امریکا رئیس جمهور افغانستان است. توده ها درک نمودند که این رژِیم آنقدر بی کفایت است که بیش از یک سال از عمرش گذشت نه توانست وزیر دفاعی تعیین نماید و نه هم توانست افراد کمیسون به اصطلاح مستقل انتخا بات را تعویض نماید.
جدا اعتقاد دارم که توده های ستمدیده نظر به شناختی که از اشغالگران و رژیم دست نشانده در ظرف یک و نیم دهه و بخصوص انتخابات مضحکه و فرمایشی ریاست جمهوری گذشته بدست آورده اند هر گز به پای صندوق های رای نخواهند رفت، و آنرا وسیعا تحریم خواهند نمود. 
این سال در حالی فر می رسد که زنان در افغانستان به وحشیاته ترین شکل مورد ستم قرار دارند. در اینجا از لت و کوب، فحش و دشنامی که زنان هر روز با آن روبر اند می گذریم، امروز زنان در وضعیت خیلی وحشتناکی زندگی را سپری می کنند. امروز زنان به وحشیانه ترین شکل مورد تجاوز قرار می گیرند، گوش و بینی شان بریده می شود، سوختانده می شوند، به ضرب کارد ، چاقو و یا تبر به قتل می رسند و یا مانند دختر بدخشانی زنده بگور می گردند. این ها همه مصائب وحشتناکی  است که جسم و روح  زنان را می آزارد. تمام این فجایع در زیر بال و پر اشغالگران و رژیم پوشالی انجام می شود. مگر در قتل وحشیانه فرخنده پولیس رژیم پوشالی همدست نبود؟ مگر در جاغوری و غورات زنان در ملاء عام از طرف ملاهای رژیم دست نشانده شلاق نخوردند و سنگسار نشدند؟ این ها حقایقی اند انکار ناپذیر. رژیم پوشالی درزن ستیزی دست کمی از طالبان ندارد. مگر سیاف باند جمعیت اسلامی و... کمتر از طالبان زن ستیز اند. حتی رئیس اجرائیه حاضر نیست که نام زنش گرفته شود چه رسد به اینکه روی ستیژ حاضر شود.
در افغانستان نباید که تنها زن ستیزی طالبان را محکوم نموده وعلیه آن مبارزه نمود، بلکه باید زن ستیزی اشغالگران و رژیم پوشالی را نیز محکوم نمود وعلیه آنها بعنوان دشمن عمده ایستاده و مبارزه کرد.
قویا باور دارم که حضور دراز مدت اشغالگران در افغانستان نه تنها به وضعیت توده های ستنمدیده و بخصوص زنان بهبودی ایجاد نمی کند، بلکه همانطوریکه تا کنون توده ها را به وضعیت رقت باری قرار داده و به ستم جنسیتی بطور روز افزونی دامن زده، از این به بعد هم توده ها را به وضعیت رقت بار تری قرار داده و ستم بر زنان را نیز بیش از حد فزونی خواهد یافت.
من قویا باور دارم که شعار " آزادی زنان " از طرف اشغالگران و رژیم پوشالی چیزی نیست جز پرده فریبی برای پوشاندن اسارت و بردگی زنان. آزادی زنان تحفه ای نیست که از طرف اشغالگران و رژیم پوشالی به آنها هدیه گردد، بلکه توسط خود زنان و از طریق مبارزات جدی همدوش با توده های ستمدیده و از طریق قهر انقلابی می تواند بدست آید.
 ضروری است که زنان مبارز و انقلابی گام به جلو گذارند و برای بسیج و متشکل نمودن زنان جدا کوشا باشند، زیرا زنان بدون تشکل انقلابی خود نمی توانند به آزادی دست یابند. از تمامی زنان مبارز و انقلابی می خواهم که برای رسیدن به اهداف والای شان یعنی رسیدن به جامعه ایکه دیگر در آن نشانی از ستم وجود نداشته باشد به دسته هشت مارچ زنان افغانستان به پیوندند. تا بکمک یکدیکر بتوانند چنان سازمان مستحکمی ایجاد نمایند که بتواند همدوش با مردان مبارز و انقلابی تحت رهبری پیشآهنگ طبقه کارگر از طریق مبارزه مقاومت همه جانبه ملی مردمی و انقلابی اشغالگران را از کشور قهرا بیرون رانند و رژیم دست نشانده را از مسند قدرت به زیر کشند و انقلاب دموکراتیک نوین را به پیروزی رسانند.
از مردان انقلابی و مبارز هم می خواهم که در این زمینه زنان را کمک نمایند تا بتوانند هر چه زودتر به این آرمان انقلابی شان دست یابند. تا زمانیکه زنان در قید اسارت و بردگی به سر برند مردان  از قید اسارت و بردگی آزاد نخواهند شد. زیرا هیچ انقلابی بدون شرکت زنان به پیروزی نمی رسد.   
مرگ بر اشغالگران امپریالیست و اشغالگران داعشی
مرگ بر رژیم دست نشانده!
به پیش در راه برپائی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی
****************
از اشعار منتخب بانو انیل:
عشق را باور کن!
عشق را باور کن
ای که در چشم تو هر واژه سخن می گوید
غم ها رابشکن
طرح آزادی را
در ته ی هر قفس و
هر نفس و
هر جرسی باید کاشت
دوستی معنی چند زندگی است
حاصل ساده ی همبستگی است
قصه ی آیینه وماتیک نیست
یافریبی که زمان بر لب خود مالیده
دیر , دیریست که مهمان تماشای تو ام
آنچنانی که تو هم
با من امشب بنشین
حرف مان گر بچکد روی زمین
تازگی خواهد داشت
خستگی را از تن سبز گیاه خواهد کاست
****************
عشق را مجازات می کنند
به دختريکه که در جاغوری کفن برتنش کردند، او را بردند به یک میدان فوتبال، مردم گردآمدند، روحانی، دستور را خواند و یک پلیس وی را ۸۰ ضربه شلاق زد
زبانت
طعم فرياد
و گيسوانت تاريخ رنج
دستانت داغ های زنجير
داشتند
در ميدان از
سنگ،
تازيانه،
و شلاق ديدمت
مردم شادمان
هورا می کشيدند!
سرباز شلاقت می زد
آخوندی فرياد می زد:
«اسلام به زنها بهترين حق را داده است»
.....................................
من قطره قطره آب شدم
دانه دانه با تو
در غلظت خونت غوطه ورشدم
تازيانه و شلاق
بر من ريختند
و شرمساری تاريخ را
کمائی کردم
تنت درغلظت خاموش کفن
عاطفه تماش گران را
دار زده بود
و هق هقت،
چهره خونخوارشان را نقاشی!

آری!
عدالت شان داغ تازيانه داشت
زمان آهنگ تنهايی غم را می نواخت
ملا مانند کلاغی قارقار دستور قتل عشق را داده بود
تنت معبر شلاق ها
باد حکايت ترا ترانه ساخت
تو قرائت عشق زيبا شده بودی!
من خويشتن را
مسخ
در آينه ی
جنس خويش ديدم
بی رحم
بی عاطفه
قهار و خونخوار!

دريغا!
که در ملای عام
مثله شدی
در صحرا شکنجه ات کردند
مردم شادمان بودند!
……..
خون نوشيده در زمين
شلاق تن از ملا
گودال کنده درتن
کفن در زخم ها
شلاق سنگين پاسدار!
کفن پوشت کرده بودند
تماشاچيان مرگ جار می زدند
دريغا که پاسخ عشق شلاق است و مرگ
ما عشق را به تعزيت می نشينم!

می توانند بدنت را
تسخير کنند،
مچاله نمايند
اما!
عشق پيروز خواهدشد!

****************